۴ پاسخ

من خیلی جدی و محکم وقتی کسی دخترمو اذیت میکنه میگم مامان جان اینکه ناراحت شدی حق داری ولی سعی کن برای هرچیزی گریه نکنی ما باهم حلش میکنیم شاید این جمله برای بچه 4 و 5 ساله سنگین به نظر بیاد ولی خب همیشه کوچیک نمیمونن که میفهمه حساش طبیعیه و باید دنبال این باشه راه درست و پیدا کنه مثلا دیروز دختر داداشم که هم سن خودشه بهش گفت با داداشم بازی نکن داداش خودمه بهش گفتم مامان حق داشتی ناراحت بشی و دیگه چیزی نگفتم مگه ما ناراحت نمیشیم ؟!خب اینام بچن ناراحت میشن دلخور میشن ایرادی نداره قوی بودن به این نیست همه چیو تو خودمون سرکوب کنیم پذیریش و کنار اومدنم خودش نشان قوی بودنه

یکی توجمع درمورد بچت زر زد همونجا جوابشو بده تا سری بعد تکرارنکنه
خودتم پیش بچت مثلا به مادرت خواهرت نگو میترسه لوسه فلان چون اعتمادبنفسشو میاری پایین تا میتونی تشویق کن بگو نترس هرکی زد بزن یا جوری برخورد کن سری بعد تکرار نکنه

حرف اون دوست یا اشنا برای شما ممکنه عادی باشه(البته باید ببنیم که چه میگن معمولا)اما برای دخترتون سنگین و ناراحت کننده هست.کاری که شما میکنی اینه پذیرش احساساتش.یعنی بهش میگی میفهمم خیلی حرف فلانی ناراحتت کرد خوشحالم که احساستو نشون دادی برام بیشتر بگو چه حسی داشتی اون لحظه.قدم بعد اشتراک گذاری تجربه ؛یه موضوع مشابه پیدا کن که توام از حرف کسی ناراحت شدی.بگو مامان کاملا طبیعیه حق داری منم فلان جا ناراحت شدم.اینجا باعث میشی احساس شرم از احساساتش برداشته شه

احتمالا دخترتون احساسات عمیق داره.کسایی که این تیپ هستن همه چیز رو عمیقتر حس میکنن مثلا ممکنه ینفر شما تو خیابون ببینی رو ویلچر هست یه لحظه تو‌دلت میگی اخی و از ذهنت میره اما ادمهایی که احساسات عمیق دارن من جمله خودم درد اون ادم رو بیشتر حس میکنیم و عمیقا براش ناراحت میشیم حتی مدتها فکرمون در گیره ادمیه که چند ثانیه دیدمش

سوال های مرتبط

مامان فنقلی مامان فنقلی ۴ سالگی
سلام دیشب تلفنی با شوهرم بحثمون شد هر چی از دهنش دراومد بهم گفت
و در مورد بچه تو نمیتونی پسربچه تربیت کنی اللن داری مثه بچه های بزرگ باهاش رفتار میکنی یا میخوای تربیتش کنی
ولی خودش میگفت از راه بازی و دوست داشتن دارم باهاش رفتار میکنم
میگفت تورو دوست ندارا دوست نداره باهات بیاد بیرون وقتایی که شوهرم هست میگم بیا بریم میگه نه پیش بابا میمونم شوهرم همش قلقلکش میده صورتشو بوس می کنه صورتش پر جوش میشه حساسیت داده میگه من دوست دارم انجام بدم میگم با پسرم با دستمال کاغذی صورتتو خشک کن بهش بر میخوره چرا اینجور میگی
هر چی کوتاه میام اون برعکس میشه بچه گریه می کنه میگه مگه نی نی کوچولویی گریه میکنی بچمم وقتی گریه داره تو دلش گریه می کنه یا نیگه قهر میکنی من باهات بازی نمی کنم یا نمیدونم بچه ای که حرف گوش نکنه من دوستش ندارم چندین بار گفت
یا با من بحثش میشه سریع میگه بیا پیش من ارومت کنم دیگه بچه هه سمت من نمیاد
یه سری به من میگفت گوشیتو بده من میگفتم لازم دارم شروع کرد گریه کردن گفتم گفتم من الان لازم دارم چندسریع کارم تموم میشه بعد بهت میدم
شوهرم صداش زد بیا پیش من با گوشی خودش شروع کرد اینستا نشونش دادن
بعدش اشتبلهم ابن پسرمو صدا زدم دیگه اصلا جوابمو نمیداد
بعد اومد پیشم گفتم چرا اونموقع جوابمو ندادی
شوهرم همینو سواستفاده کرد میگه بد برخورد میکنی بعد بچه جوابتو نمیده بهت بر میخوره چون بچه دوست نداره
بهش میگم به کاری زورش نکن اون چون تو میگی هر چی بگی انجام میده مثلا لباسشو دوست نداره تو شلوارش کنه شوهرم میگه نه باید تو شلوارش بلشه اونم میگه چشم
کلا شوهرم عرچی بگه انجام میده لباساشو نیگه بزار تو اتاق انجام میده منم میگم اصلا گوش ننیده