۱۰ پاسخ

بچه ت روهم جاهایی که مثلامیدونی زن هایی هستن که اهل جنبل وجادوهستن وسحروجادوودعا دارن ویاموی سگ وگربه ممکنه بهشون باشه یاناخن مصنوعی دارن چون غسل ندارن نبر

اینا همش تلقین ب خودته

حالم خیلی بده ...بدنم جون نداره....هیچ قرصی هم نیست حالمو خوب کنه

من حرزامام جوادنداره بچه م خیلی چشمیم طوری که جداشدم ازچشم و...مسائل ماورایی
حتمامیخوام بازوبندحضرت علی بگیرم اگه گیرم بیادنمیدونم کجادارن

خیلی شرائط داره همهروبخوام بگم یه کتاب بایدمطلب بگم جانمیشه اینجا

قبل خواب معوضتین حتمابخون باصدایی که متوجه بشی

یااستخون غذاروشب تاآخر نخور
یادست تون روحتمابشوریدچرب نباشه

مثلاهرچی خیلی تلخه نزا رخونه ت مثلااسپندبدترجذب شیاطینه یاروشن کردن شمع یاقهوه وکاکائو

اگه ۵تن ت عجیب وغریب وازعلائم ناشناسه جمع کن امااگرساده ست خط ش وعلائم عجیب وقریب نداره باشه طوری نیست

توخونه تون توجاهای اصلی آینه نزار
هرچی تابلومجسمه عکس عروسک به شکل انسان وحیوانه دورکن ازخونه ت

سوال های مرتبط

مامان Arvin مامان Arvin ۲ سالگی
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
سلام خانما خوبین امروز یکی از مامانای باردار 37 هست میخواست زودتر زایمان کنه میگفت خسته شدم بعد من یاد یه خاطره ای از خودم افتادم یادمه منم 37ودو سه روز داشتم رفتیم عروسی پسر عمم بعد اونجا متوجه شدم که منو دختر عموم طبق سنو ان تی تو یک روز تایم زایمانمون بود اون شب 😂😂😂😂دختر عموم بهم گفت دکتر بهش نامه داده برای چهارشنبه همون هفته بره برای سزارین اینقدر ترسیده بودم اونشب انگار یه چیزیو با سرعت بالا کوبیده بودن تو صورتم من همش فکرمیکردم یک ماه دیگه برای زایمان وقت دارم وقتی اون گفت من دارم زایمان میکنم اینقدر خودمو به زایمان نزدیک ندیده بودم اصلا باورم نمیشد تو ماه خودمم😂😂انگار از یه خواب عمیق به بدترین شکل ممکن بیدارم کردن جالبیش اینجا بود خونمو هم تمیز نکرده یعنی یه جورایی هبچ امادگی برای زایمان نداشتم و دقیقا روز سشنبه همون هفته که قرار بود مادرو خواهرم بیان کمکم برای تمیز کردن خونه کیسه ابم پاره شد یعنی چهار روز بعداز اون شب رفتم زایشگاه برای زایمان جالبترش این بود که دختر عموم رو هم همزمان با من اورده بودن زایشگاه اونم دردشو یاد کرده بود 😂😂😂الان که نگاه میکنم میبینم چقدر بیخیال بودم و چقدر بعضی مامانا برنامه ریزی دارن برای زایمانشون اینقدر اومدنش غافلگیرانه بود که من حتی نه موهامو رنگ کردم نه اصلاح کرده بودم نه خونم تمیز بود حتی خرید خونمم نکرده بودم 😂😂😂بیچاره خواهر وشوهرم تا روز بعد که من از زایشگاه مرخص شدم خونمو مثل گل تمیز کرده بودن شوهرمم کل خرید خونرو تنهایی انجام داده بود در کنار کمک هایی که به خواهرم تو تمیزی خونه و جابجایی وسایل داده بود 😂😂😂