۱۱ پاسخ

منم مادر شوهرم اینو میگه گاهی
منم سه چهار روز پیش رفته بودم روضه خونه داییم برگشتنی که اومدم خداحافظی کردم کفشامو بپوشم هیچ کس تو حیاط نبود فقط من بودم داشتم کفشامو میپوشیدم یهو دیدم پیرزنی دوید سمتم کلشو از در حال آورد بیرون که فلانی چند ماهته گفتم تو ماه هفتم بعد گفت بچه دختره یا پسره
گفتم دختر
گفت
عیب نداره
حقیقتش من اصلا به کتفم هم نگرفتم مگه دختر داشتن چشه تازه من دارم فکر میکنم که خدا منو نجات داده که دختر بهم داده گاهی باهاش حرف میزنم میگم مامانی شاید اگه نبودی من امیدی نداشتم اینجوری زندگی کنم تنها امیدم تویی دلیل چشم باز کردن هام هر روز صبح تویی دووم نمی آوردم اگه نبودی دارم میفهمم که خدا چقد منو از تنهایی نجات داد که بهم دختر داد می‌دونم اگه پسر بود هیچ وقت نمی‌تونستم باهاش اخت بگیرم و مانوس بشم
معمولا هم پیرزن های قدیمی اینجور افکار رو دارن عزیزم اصلا خودتو ناراحت نکن
چقد با دخترامون عکس های جینگولی بگیریم و دخترونه اوقاتمون رو بگذرونیم

من همه مبکفتن پسره نمیدونم کله ی گوسفند باز کرده بودن میگفتن پسره😑 برو سرم نمک میرختن میگفتن آرع پسره
بکی میگفت خوشگل شدی حتما پسره یکی داخل چشامو نگا میکرد میگف پسره،منم دختر دوس داشتم انقد گفته بودن نا امید شده بودم رفتم سونو گفتن دختره باز ته دلم میگفتم شاید اشتبا میگن

😂😂😂😂😂

🤣🤣🤣

من ۳ روز دیگه زایمانمه
تا الان ۶بار بیشتر سونو رفتم و هربار جنسیتو گفته پسرن
بازم چند نفرمون منتظرم از بیمارستان زنگ بزنم که یکیش دخترهه
همشون هم از الان شیرینیشون رو انتخاب کردن که بخاطر حدس درستشون بهشون بدم😂🤦‍♀️

ولی باورت میشه دختر عمه منو تا لحظه آخر گفتن پسر به دنیا اومد دختر بود😐 طفلک بعد 3 تا پسر به هوای دختر حامله شد تو بارداری خیلی دپرس شد به دنیا اومد کلی خوشحال شد😁 خاله همسرمم با من باردار بود تا بعد آنومالی بهش گفتن دختره سونو وزن گفتن پسره🤦 بدبخت سیسمونی هم خریده بود

عجب 😂🤣🤣🤣🤣 استغفرالله میگفتی مگه تو خدایی جنسیتشو تغییر دادی

اووووف
اره
ماهم ازین دستگاهای جنسیت سنج زیاد هست دور و برمون بیخیال🤣

من هربار رفتم سونو گفتن پسر خواهرشوهرم اینا میگن دختر شد چی 😂😂😂

😂😂😂

🤣🤣🤣🤣

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی ۳ ماهگی
مامان فندوق👣🩵 مامان فندوق👣🩵 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
پارت ۵
.
همسرم اومد پیمش ولی کوتاه گفتم تروخدا منو ببر گفت باشون حرف زدم گفتن یکم‌دیگه همکاری کنی باز میشی اگر نشدی میبرنت سزارین .
همسرم پرستاره و باهاشون از لحاظ علمی و روند درمانی حرف زده بود نه همینطوری
منم گفتم باشه قبول
بعد پنج دقیقه که کلا همسرم بیشتر نذاشتن بمونه ساعت ۳ـ۴ صبح بود من با درد وحشتناک ولی با امید پاشدم دوباره ورزش و توپ و هر نیم ساعت معاینه شدید...
گذشت یه جا بهم گفتن برو یه ساعت استراحت کن ۵ شده بود منم خسته بدنم در حال درد های وحشتناک با صدای دیگه تو مخی ان اس تی که از ۱۰ صبح یه ضرب داشت میزد از اونطرف نگران بی ابی بچه هر پنج دقیقه بیحال میشدم بی درد میشدم باز پنج دقیقه بعدش فقط یه سره درد میکشیدم و ناله میکردم
من استانه تحمل دردم بالاست برا همین رفتم طبیعی رو انتخاب کردم به علاوه مسایل دیگه ولی خب چون یکمم کم خونی دارم همزمان خود بارداری و ۱۳ـ۱۴ ساعت بی وقفه درد و فعالیت ناخوداگاه ادمو ضعیف میکنه منم یه جایی دیگه ساعت ۵ شد خودمو ول کردم رو تخت دیگه نکشیدم و واقعا اون لحظه گفتم بدرک جا میزنم انقد تا یکم تحویلم بگیرن
دیگه یکی از ماما ها اومد گفت عه چرا انقد بی حال شدی ولی یکمم ترسید نرده های تختون باز کرد که نیوفتم منم گفتم دیگه نمیتونم ....
مامان فراز 🫰🏻✨ مامان فراز 🫰🏻✨ ۲ ماهگی
شوهر من کلا خیلی ادم بیخیالیه از اول بارداری هرموقع گفتم درد دارم گفت طبیعیه نگران نباش 😐 انگاری مثلا ده تا شکم زاییده ، خلاصه من یه روز حالم بد بود انقباض کاذب هم گرفته بودم ، بهش گفتم بریم اول فشارمو بگیرم بعدش برم نوار قلب بگیرم گفت بابا طبیعیه گفتم باشه تو منو ببر ، منم دیدم هی داره میگه طبیعیه و نگران نباش و اینا حسابی کفری شدم ، شروع کردم به آخ و اوخ، گفتم نفس تنگی دارم ، وای زیر شکمم درد میکنه انگاری بچه داره میاد پایین ، گفت به خودت تلقین نکن تا بدتر نشی ، یعنی خدایی اینقدر حرصم گرفت خواستم حالشو بگیرم از این حرفش گفتم بچه اومده پایین تو واژنمه گفت ینی چی گفتم انگاری داره میاد یه نگاه بهم کرد ترسیده بود گفتم وای داره میاد گفت چی میگیییی گفتم ای وای بچه داره میاد اقا اصلا از این ادم انتظارشو نداشتم ولی چنان ترسیده بود بخدا میخواست پشت فرمون غش کنه 😂😂 که خودم ترسیدم گفتم تصادف میکنیم ، فورا بهش گفتم شوخی کردم 😂😂 ولی خدایی یه طوری بود میترسم دفعه بعد کیسه ابمم پاره شد باور نکنه وقتشه باید بریم بیمارستان 😂😂😂😂