۱۰ پاسخ

لاک مشکی بزن دیگه نمیخوره

تنها باشی همش جلو چشش دلش مبخاد سخته
من پسرمو دوسه روز موندم خونه ی مادرشوهرم همش بردن بیرون و باش بازی کردن سرش گرم شد جوری یادش رفت انگار همون بچه ای نیس ک وسط غذام شیر میخورد و دراون حد وابسته بود

عزیزم تدریجی برای این بچه های عالیه
فقط خوراکی هایی که دوس داره از خونه کم نشه همیشه داشته باش حتی جایی میری تو کیفت بذار
نشین کنارش
سعی کن باهاش بازی کنی که حواسش پرت بازی بشه
گاهی وقتی شیر میخوان بغل که میکنی بیخیال شیر میشن من بغلش میکردم قربون صدقش میرفتم بعد میگفتم بیا بازی
روششو پایین میگم چطور کم کردم

پسر من شیر خشکی بعد اصلا اصلا وابسته به شیر و شیشه نبود ینی‌ میدادم میخورد اگه هم نمیدادم اصلا بهونه شیر نمیگرفت فقط تایمی که خودم میخواستم بهش میدادم
حالا که نزدیک دو سالگیشه بهونه شیر میگیره در روز چند بار گریه میکنه میگه جی جی😐😐
من حالا چه خاکی تو سرم بریزم😮‍💨😮‍💨
خواستم کم کم ازش بگیرم مامانم گفت تابستونه فعلا صبر کن تا پاییز اشکال نداره این چند ماهم بده بعد خودم کمکت میکنم مجبورم بدم فعلا ولی اون تایمی که میگه جی جی با یه چیزی سرگرمش میکنم یادش میره یا خوراکی میدم دستش

پسر منم یه هفته دیگه میشه دو سال هنوز هیچ راه روشی رو امتحان نکردم😢😢
فک کنم بزرگ ترین چالش بچه داری شیر گرفتنش هست
پسرم بد جور بیش از حد به سینه شیر وابسته هست😫

به نظر من یکدفعه ای گناه دارن من که تصمیم تدریجیه

تلخک زیاااااد بزن کم زدی حتما
قشنگ اطرافش بمال من زدم دخترم خورد بالا اورد دیگ نخورد با اینکه خیلی وابسته بود ولی خب من سه هفته تدریجی رفتم جلو دیگ برا آخرش ک شیر قبل خواب بود هرکار کردم نشد مجبور شدم تلخک بزنم

خخخ چقد سمج بوده 😫پاک نکن بگو اوخ شده اکه خودت تحمل گریه هاشو داری

تدریجی که خیلی راحته
چطوری انجام دادی تدریجی رو؟

تلخک منظورم بوده...

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۲ سالگی
سلام به مامانای زیبا 🥰😍🥰
من پسرمو پنج روزه از شیر گرفتم میخوام تجربمو بگم اگه دوس داشتین بخونین شاید به دردتون بخوره ☺️


پسر من الان ۲۳ ماهشه غذا خوب میخورد و وزن و قدش خوبه الحمدالله.
و خیلی درگیر رفلاکسش بودم همیشه طوری که یک ماه هرچیزی که میخورد استفراغ میکرد و حدود دو کیلو وزن از دست داد. حالا من اول رفلاکسشو درمان کردم و مداوم داروهاشو میداد که دیدم کلا قطع شد. پسر من روزی سه چهاربار شیر میخورد و باید با شیر میخوابید و چون شیر مادر میخورد خیلی به من وابسته بود
من پنج روز قبل یعنی دوسنبه صبح بهش شیر کامل دادم بعد همسرم تلخک خریذ و موقع عصر که تایم خوابش بود زدم به سینم . پسرم طبق معمول اومد برای سیر خوردن و دید تلخه یکم لج کرد گریه کرد بعد بیخیال شد ولی تا شب نخوابید چون عادتش بود با شیر بخوابه. شب که شیر خواست بازم تلخک زدم و خیلی عادی دراز کشیدم که بهش شیر بدم وقتی دید تلخه گفت مامان کخ کخ. یعنی بدمزست و همچنان کتار سینم بود و باهاش بازی میکرد ولی نمیخورد ازش .