۵ پاسخ

😂😂😂😂😂پس منو شوهرم خیلی دل داریم ک ۵۰تومن پیش رهن خونمونه حقوقشم میره برای خورد خوراک همه پس اندازه همین ۵۰تومن پیشه😂😂خدارو شکر کن دختر

بیا با ای قیمت خونه بخر ت طبرسی شمالی
خونه خرید عروس عمه شوهرم ۸۵۰
۷۵متری ت طبرسی شمالی ۵۰
از مستأجری ک بهتره

ای خواهر آنقدر گرونی هست که نگو
ولی با افسردگی چه میشه کرد
باور میکنی با قسمت و خرج حومه ماهی ۳۰ ملیون میره

با این پول ی آپارتمان بخرید

سلام عزیزم انشاالله میخری ناراحت نباش با این پولت نمیتونی خونه بخری

سوال های مرتبط

مامان مِهراב مامان مِهراב ۲ سالگی
شوهرم خیلی اصرار داره یه بچه دیگه هم داشته باشیم . خودمم خیلی دوس دارم . حتی مهرادم دوس داره خیلی رابطش با بچه ها خوبه تو جمعی که بچه کوچیک هست نگاهش میکنم میبینم مهراد خیلی هوای اون بچه رو داره .یه کلیپم دیدیم هی میگف مامان من داداش ابجی کوچولو بغل بوس.منظورش اینه دوس داره داداش بشه .
ولی من خیلی چیزا ذهنمو درگیر کرده . اینکه احساس میکنم مهراد شرایطشو نداره. هنو تو کاراش مستقل نیست و هنوز کوچیکه و به من خیلی وابستس . و اینکه برای گفتار کلاس میره میگم‌نکنه اومدن یه فرد جدید روش تاثیر بزاره شرایط بدتر بشه.
از اونم طرفم شوهر هی میگه من سنم داره بالا میره ۳۲سالشه.
اختلاف بچه ها دوس ندارم زیاد باشه .
خب اینشو قبول دارم چون خودم اختلاف سنیم با خواهر بردارم خیلی زیاده حس مادری دارم بهشون . همین باعث شده من خیلی احساس تنهایی کنم.
شوهرم گفته ۱ سال بیشتر بهت فرصت نمیدم دیگه اگه مخالفت کنی بدون اینکه بهت چیزی بگم کار تمومه😂.
بنظرتون دغدغه های من الکیه من بزرگش کردم؟
اونایی که دوتا بچه با اختلاف سنی کم دارین چه چالشایی دارین . هم خوبیا رو بگین هم بدیاش😁😁
مامان بهاره مامان بهاره ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز
دخترم 2سال و 6ماهشه از وقتی دوسال شد ی اخلاقای بدی گرفت که دیگه به زور تحملش کردم تا الان (لجبازی میکنه جیغ گریه و..)ولی الان چیزی که نگران کننده تر شده برام اینه که تو این مدت از من و باباش (مخصوصا باباش)خیلی دور شده سرش داد میزنه همش میگه بوسم نکن برو اونور و...ولی من ب شوهرم میگم صبر کن ان شاالله درست میشه خونه ما آپارتمانه و با مادرشوهرم واحدمون رو ب روی همه و دخترم هرشب گریه و جیغ می نه که من باید برم پیش مامانی بخوابم و ما ز زور میاریمش پیش خودمون که عادت نکنه یا عموش وقتی کاری بکنه همش سرش داد میزنه احساس میکنم حال روحی روانی دخترم داره خراب میشه من هیچ خانواده ای یا آشنایی اینجا ندارم که برم پیشش تا دخترم آرامش پیدا کنه یکم فقط گیر کردیم تو این خونه پس فردا قراره برم پیش مامانم از الان دخترم خوشحاله باباش میگه دلت تنگ نمیشه برام میگه نه
دیگه نمیدونم باید چیکار کنم با برادرشوهرم قهرکردم بابت اذیت کردن دخترم ولی بازم چون غریبم اینجا ول کن نیست همش اذیت میکنه با کاراش شوهرمم اصلا از ترس مامانش حرفی نمیزنه
ممنون میشم راهنمایی کنید