۱۴ پاسخ

خوشحال میشم، خدا رو شکر میکنم که چقدر دوستم داشته

منم طول کشید ک باردار شم اما اگ الان دوباره باردار شم واقعا بدنم‌نمیکشه هم بعد زایمان شقاق گرفتم‌ و تو بارداری بدترم میشه هم توانی برام‌نمونده از ی طرف جرات سقط هم‌ندارم خدا خودش با این مورد امتحانم‌نکنه

خوشحال میشم و منتظر بچه دومم 🙂🙂

من از خدامه

من خوشحال میشم
ولی خوب سختی هم داره

منم ۶ سال طول کشید الانم میخوام حامله بشم باز میترسم طول بکشه🥺❤️

خیلی خوشحال میشم 😅

خداروشکر میکنم

دقیقا برای همین همینطور شده

سه ماهه باردارم دخترمم یکسال و دوماهشه

خوشحالم خداروشکر میکنم منو لایق دونسته ولی خب نگرانی هم دارم
توکل بخدا ان شاءلله خودش کمک کنه

خیلی خوشحال میشم چون شرایطم طوری می ترسم تو سن بالا بچه دار شم خداروشکر می کنم

منکه احتمالا سکته می کنم
چون همین الان انقدر بدن درد و استخون درد دارم و از لحاظ زندگی سرم شلوغه که واقعا دیگه توانشو ندارم

شکر خدا میکنم

عزیزممم خداروشکر کن ا‌گه بودی مادر من من ۳ماهم بود خواهرم رو باردارشد ناخواسته و الان ۱ سال تفاوت سنی داریم خیلی صمیمی هستیم

الان خیلیا باردارن تو همین گهواره تاپیکاشونو ببین با هم بزرگ میشن

سوال های مرتبط

مامان 🌸m.m🌸 مامان 🌸m.m🌸 ۱۷ ماهگی
واسه شماهاهم دیگه زمان مثل گدشته نیس؟؟ همش دلم میخواد یه کاری کنم مثل قدیما شای ۱۰ سال میش احساس زندگی کردن و درک کنم هیشکی مثل قبل نیس چرا انقد دلم میخواد به قبل برگردم ؟؟ اگه بدونمم آینده زندگیم خوبه دوست دارم بزنم جلو ببینم ۳،۴ تا بچه سالم دارم که تو خونه بازی میکنن باهم یا حتی دعوا ولی سالمن بهشو بگم دو دقیقه ساکت باشین میخوام فیلممو ببینم یکی بگه میخوام فوتبال نگاه کنم یکی بگه بزن پویا یکی بگه تلویزیونو خاموش کنین میخوام بخوابم سرم رفت فک نمیکنم جیز زیادی باشه واسه خدا باهم پاشیم بریم پارک مثل قدیما سرسره رفتن و تاب نشستن دعوا باشه بعدشم با خنده تموم شه شوهرمم هر شب که میاد خونه دستش میوه و خوراکی باشه همه بگن اخخخخخ جووونننن
راستشک بخواین وقتی حالم خیلییییی دیگه میگیره میرم خونه مامانم تا کمی این حسم ارضا بشه با خواهرامو داداشم دعوا کنم سر چیپس و پفک که فقط یه دونه یه ددکه بردارین تا زود چیپس و پفکا تموم نشه چایی بریزیم بخوریم دور هم با شایدم شیر و کیک وقتی میرم خونه مامانم حسابی بچه میشم اون سر و صدا اون حس و باید دوباره درکش کنم ولی تا میام خونه حالم گرفته میشه از تنهایی از بی حوصلگی روزای اول عروسیمم اینطوری شده بودم ولی بعد یه مدت عادت کردم ولی خیلی وقته که دوباره این حس اومده سراغم و حالمو هر لحظه میگیره شوهرمم همش خسته یا میگیره میخوابه یا جلو تلویزیون فوتبال نگاه میکنه و ذره ای حرف نمیزنه بچمم که هیچیییی😮‍💨😮‍💨