سلام مامان های عزیز
بازم شب شدو خستگی و عذاب وجدان از اینکه امروز کاش اینجوری بودمو...
امشب از همون روزایی هست که حسابی خسته شدم و سر بچم داد کشیدم و یلحظه از کوره در رفتم و الان که خوابیده میخواستم بشینم گریه کنم ولی بعد اینکه سبک شدم ...
از من به شمایی که حس حالتون مثل منه...
ما آدمیم فرشته نیستیم
تو مادر خوبی هستی حتی اگه یلحظه کم آوردی اینو بدون هیچ احدی نمیتونه به اندازه ای که تو واسه بچت تلاش میکنی,تلاش کنه ...
ما آدمیم با دل هایی که گاهی پر از عشقن گاهی خسته و گاهی بی طاقت
آدمیم با دست هایی که هزار بار نوازش میکنن و یه بار شاید از شدت خستگی بلرزند...
با قلب هایی که شب ها با صدای نفس بچه شون آروم میگیرن اما یوقتایی از بی‌خوابی و بی کسی میشکنن ...
ما مادریم ...❤️👩‍👦
تو یه مادر واقعی ای
نه از اونایی که تو فیلم و سلفی هاشون همیشه لبخند دارن ...
از اونایی که واقعن هستن می‌جنگند کم میارن گریه میکنن ...
ولی بازم دوست دارن,بازم ادامه میدن
ما مادریم🫶🥰

تصویر
۷ پاسخ

اولا اینکه قربون لبخند نازش😍
دوما میخواستم همینو بگم دلیل بی اعصابیه ما مامانا رفتاریه که از همسرمون دریافت میکنیم..
روزایی که ازشون عشق میگیریم اون عشقو تو خونه بین بچهامون تقسیم میکنیم ولی امان از روزی که بد رفتار بشه باهامون...

یجا میگفت همون لحظه ک میخوای داد بکشی باخودت ببین اگ‌شوهرت بود میتونسی؟؟

فک کنم همون لحظه ساکت میشدی
منم دادمیکشم ازخودم بخاطر اراده ضعیفم متنفرم ک نمیتومم دربرابر یه بچه یکساله ک هیجی نمیفهمه خودمو کنترل کنم

ماشالا

من ک هر روز دعواش میکنم مغزم نمیکشه ک بتونم صبور باشم 😔

والله هرچقدر ادم صبور باشه

خدا حفظش کنه دخترگلت رو. مادرهای قوی هم بعضی روزا کم میارن این اشکالی نداره طبیعی هس کاملا. راستی شوهرت کمکت میکنه تو کارای خونه یا بچه داری؟ من میترسم باردار بشم و بازم تنها باشم تو رسیدگی و بزرگ کردنش

من اعصابم خورد باشه سر شوهرم خالی می‌کنم 😂

سوال های مرتبط

مامان 👶🏻آراد🫀 مامان 👶🏻آراد🫀 ۱ سالگی
پسر بچه🧒🏻یا پرنسس👰🏻‍♂️مسئله این است!

بحرانی که به نظرم این روزا بیشتر متوجه پسر بچه هاست اینه که در آینده قراره پسر هایی رو ببینیم که پرنسس وارانه بزرگ شدن و امیدوارند که النگوهاشون نشکنه...

-پسر هایی که به لطف والدین یه موبایل دستشون گرفتن و خیلی آروم و گوگولی و ساکت یه گوشه میشینن تا والدین رو از کار و زندگی نندازن و والدینشون هم باافتخار از مساله یاد میکنن!

-نسلی که تحرک خاصی ندارند وبه جای کوچه و طبیعت با موبایل بازی میکنن و تغذیه شون فست فود و نوشابه س،چون مامانشون حوصله نداره غذای خونگی و سالم و مقوی بده دست بچه...

-نسلی که دنیای اطرافشون پر شده از کارتون هایی با شخصیت های زن نما یا فیلم هایی با قهرمان های خنثی،لباس های بی جنسیت و اسباب بازی هایی که نه حس "پسر بودن" داره نه حس "قدرت"

‼️پسر بودن یعنی مسئولیت،قدرت و حمایت!
یعنی اجازه داشته باشه بدوعه،زمین بخوره،حتی دعوا کنه تا زور بازوشو نشون بده!
📌اگه اینکارارو نکنه در آینده از خاکی شدن لباسش میترسه،از صداهای بلند میترسه و با کوچکترین مشکلی جا میزنه و دست از تلاش میکشه!

🤔حالا برای تربیت یه پسر قوی و با جربزه باید چیکار کنیم؟
تو تاپیک بعدی براتون توضیح میدم...
مامان ماهور مامان ماهور ۱ سالگی
سلام مامانا شبتون بخیر
اونایی که بچه یک تا دوساله دارید باهاشون چه بازی هایی میکنید
من از صبح تا شب تو آشپزخونه مشغول پختن و شستن و جمع کردنم اصلا نمیتونم باهاش بازی کنم
بیرون میبرمش هرروز دم غروبا که هوا تاریکه
بعضی اوقاتم میبرم پارک
ولی نمیدونم تو خونه باهاش چی بازی کنم
اصلاکم آوردم 😔
همش حس میکنم مادر خوبی براش نیستم😞
این ساعتا که میخابه میشینم به کل روزی که گذشت فکر میکنم و میبینم هیچی به هیچی باز گذشت و رفت و من نتونستم یه کار جدید کنم که بچم خوشش بیاد یا براش خوب و جذاب باشه
یه مدت شدید عادت کرده بود به گوشی، الان دارم کم کم ترکش میدم ولی بازم تا دستم ببینه میخاد
از طرفی جمله نمیگه
کلمات کم میکنه
اصلا مامان و بابا صدا نمیکنه
فقط آب که میخاد میگه آبه
بقیه خواسته هاشو با صدا و اشاره میفهمونه بهم
انقد مشکل تو زندگیم دارم که اصلا نمیدونم به کدوم فکر کنم ولی آخرشبا فقط فکر دخترم اذیتم میکنه
دارم خفه میشم از بغض😭
خوشبحال اونایی که سکته میکنن
یا میخابن و پا نمیشن
برا خودشون راحت میشن
مامان زینب👧🏻وحسین👶 مامان زینب👧🏻وحسین👶 ۲ سالگی
بعد از یه غیبت طولانی سلام😊
خوبید دوستان؟؟
امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشید و تا آخرش هم براتون بهترین ها رقم بخوره 🥰
دیر اومدم ولی دست پُر اومدم!!
دوستان، اومدم تجربه خودم از چالش های اختلاف سنی ۲ سال و نیم بین فرزندان رو بگم😃
درسته که من این یک سال و نیم دست تنها با وجود دوتا بچه کوچیک که هرکدوم نیازهای جداگانه دارن و هیچکدوم حرف متوجه نمیشدن و من نمیتونستم هیچکدومشونو قانع کنم که اون لحظه از خواسته شون کوتاه بیان!! و گاهی همزمان دوتایی شروع میکردن به بهانه گیری و غرغر و گریه و... و گاهی خود من هم همراه اونا گریه کردم، حرررررص خوردم، معده درد گرفتم، موهام سفید شد...
خلاصه خیییییییییلی اذیت شدم خیلی!
ولی میخوام این نوید رو بدم به کسایی که شاید الان تو شرایط یک سال پیش من باشن و تحت فشارهای زیادی باشن، ولی میخوام بگم امیدوار باشین که جدا از هرچی حرف شعاری هست اینا بزرگ میشن و همبازی های خیلی خوبی باهم میشن(البته اگه دعواهاشونو نادیده بگیریم🙈)
ولی خب شیرینی هاشم خیلی زیاده از حق نگذریم😜
خلاصه که امیدوار باشید، همین دیگه روز و روزگارتون خوش!😊🌱