۹ پاسخ

اخ😍😍خیلی بچهای الان فهمیده و زرنگن
تا باباش از سرکار میاد سریع میدوعه اتاق بالشت میاره براش که دراز بکشه😅

بچهای من تا باباشون زنگ میزنه که بچها رو بیار دم در سریع میدوئن میرن جیغ میکشن تو کوچه همسایها میگن هروقت بچهات جیغ میکشن میفهمیم باباش اومد🤣🤣😂😂😂😂

ایییی خدا منو ببخش خواهر😂 تا راننده رو ببینم فک کردم بچه بغل باباشه 😬😬

ای جووونم عزیزدل😍🥰😍🤩😘

از طرف منم لپ کشانی ش کن لطفا

مگه هنوزم شیر میخوره؟؟

ای خووووودددددااااا😘😘😘

🧿🧿🧿🧿🧿

دختر من تازە یاد گرفتە میگە تایی😂

سوال های مرتبط

مامان ناردونه و نانا مامان ناردونه و نانا ۱ سالگی
مامان نیکی خانم مامان نیکی خانم ۱ سالگی
پیرو تاپیک قبلی
دیشب نیکی ساعت ۸ خوابید بر خلاف شبای دیگ زود خوابید چون بعدازظهر نخوابیده بود ساعت ۱۱ آوردمش تو هال مثل هرشب گذاشتمش تو رختخوابش شیر خورد خوابید منم رفتم تو اتاق (تو اتاق رو تختش نمیخوابه ماهم بخاطر اون تو هال میخوابیم)همینک نشستم دیدم بیدار شد سرحاال بود انگار خوابشو کرده بود ب باباش گفت مامان رفت مدرسه؟اونم گفت اره گفت پس آب بده
اب داد و کلی پیش پیشش کرد و رو پا گذاشتش هی نق میزد مامان مامان یهو اروم میشد حرفای عادی میزد منم پشت در قایم شده بودم تا اینک بعد نیم ساعت دیدم صداشون نمیاد منم دراز کشیدم تو اتاق ولی در باز بود یهو پاشد مامان مامان کردو همسرم بغلش کرد و راش برد یهو تو تاریکی منو دید گفت عه مامان هست و...همسرم گفت نه مامان نیست رفته مدرسه باز هی نق میزد و اروم میشد گاهیم گریه بلند و بد میکرد نیم ساعت دیگ هم گذشت تو اون تایم همش با خودم فک میکردم من اگر بخوام شیرشم قط کنم باید بغلم باشه نمیشه که همزمان من هم از خودم محرومش کنم هم از شیر جفتش براش خیلی سخت میشه بخاطر همین از اتاق اومدم بیرون و بغلش کردم تا ده دقیقه محکم بغلم کرده بود و فشارم میداد بعدش گفت جی جی بده و خوابید تا صبح قبل رفتنم تو خواب بهش شیر دادم و رفتم گفتم یوقت بد قلقی نکنه مادرشوهرمو اذیت کنه خیلی گریه کردم با هر اشکش اشک ریختم و تصمیم گرفتم یهو باهم قط کنم چن وقته دارم سعی میکنم بهش کم شیر بدم ولی انگار ولعش بیشتر شده و بیشتر میخواد و میخوره حالا مدرسه تموم بشه یکاریش میکنم