چ روزای سختی پشت سرگذاشتم امشب باز یاده شب زایمانم افتادم موقعی ک بردنم بخش ولی بچم کنارم نبود ک بخوام شیرش بدمیا بغلش کنم ۳روز من بچمو ندیدم دستش نزدم فقط از دور بادرد بخیه و درد بعدزایمان بدون آب وغذا نشسته بودم دم آن ای سی یو وفقط گریه میکردم میگفتم اگر بچم شیر ندم چیزی نمیخورم چون ب بچم شیر نمیدادن فقط سرم بهش وصل بود مرگ باچشام دیدم الان نمیتونم ی ثانیه هم از بچم دور بشم حتی وقتی خوابه بیدار میشم بوسش میکنم نازش میکنم میخوابم قبل زایمانم خیلی دمنوش زعفرون وتخم شوید خوردم فک میکنم از اون اینطور شد تاالان عذاب وجدان دارم وگاهی بچم بغل میگیرم گریه میکنم توصیه از من ب مامانای باردار خواهشا رعایت کنید دمنوش نخورید صبور باشین بزارین هروقت که وقتش شد بچه خودش میات 🤍هیچوقت تو تایپکام از این خاطره تلخ حرفی نزدم الان ک داشتم بامامان سبحان صحبت می‌کردم کل اون روزای تلخ دوباره جلو چشام ظاهرشدن وگفتم باشما ب اشتراک بزارم
شکر خدا ک بچمو بهم بخشید والان سالم وسلامت دارم بزرگش میکنم ولی اینقدر حساسم ک ی سرفه کنه سریع من خودمو تومطب دکتر میبینم

تصویر
۹ پاسخ

عزیزم خداروشکر ک الان سالمه و تو بغلت هس فداتشم 😘

از تاپیکات دیدم عزیزم همسایه در اومدیم😅😂

واقعااااا😭😭😭😭

الهی خدا خفظش کنه این جیگرو زایمان کلا سخته و هرکی ی سختی میکشه ولی بنظرم می ارزه🥹❤️

سلام عزیزکم
خدارو شکر که گذشت
ان شاا... پای هیچ نوزادی به ان آی سی یو باز نشه
الهی خدا حفظش کنه پسرکت رو 🩵❤️

آخ ک درکت میکنم..۱۱روز هرروز رفتم دم ان آی سیو زار زدم بذارن بچمو ببینم بغلش کنم ۱۱روز التماس خدا کردم بچمو بهم ببخشه🥲 سخت ترین قسمتش هم این بود ک من سه روز بستری شدم خانمایی ک زایمان میکردن رو می‌دیدم ک بچشون پیششونه من دلم آتیش می‌گرفت پرستارا میومدن میپرسیدن زایمان کردی پس بچت کجاست جیگرم میسوخت

عزیزم منم مثل شما بچه م به دنیا اومد ندیدمش مستقیم رفت ان ای سی یو.قشنگ درکت میکنم چه میکشی .من پسرم ۱۱روز اونجا بود.الان تاپیکت رو دیدم تمام خاطرات خودم برام زنده شد.انشالله بچه هامون سلامت باشن دیگه اذیت نشن.

خداحفظش کنه برات واقعا حیلیی سخته

الهی عزیزم خدا حفظش کنه برات

سوال های مرتبط

مامان نورا مامان نورا ۵ ماهگی
این برای مادرای ک میگن ب بچم شیر خشک دادم و عذاب وجدان داریم .
من ب بچم از ۲۰ روزگیش شیر خشک دادم من بچم توی ان ای سیو‌ بستری بود همش ناراحت بودم و استرس داشتم شیرم کم شد بخدا قسم شیر همه مادرا اغوز زرد یود ولی مال من نارنجی اینقدر ک دکترا تعریف میکردن میگفتن اولین مادری ک سنش پایین(۱۷) و سینه هاش کوچیک ولی شیر پر چربی دارع من اینقدر شیرم پر چرب بود ک بچم دوتا میک میزد سیر میشدد
بعد بخاطر ناراحتی ها کامل شیرم کم شد و معده نوزاد هم هی بزرگتر میشع شیر مادر کم میاد کلا و من هنش استرس این داشتم شیر ت دهن بچم میرع یا ن چون بچم همش گشنه بود و لباش خشک شده بود همش گریع میکرد
من باید چیکار میکردم ؟ نباید شیر خشک میدادم باید همینجوری دست روی دست ک من شبر خشک بدم عذاب وجدان میگیرم نه عزیزم این گریه های گشنگی دخترم بیشتر منو ناراحت میکرد من خوشحالم ک ب بچم شیر خشک دادیم.(خوشحال باشید ب بچه هاتون شبر خشک میدید این بزرکترین حقی ک ب بچه هاتون‌میکنید که گشنه نمونن)
مهم نیستش ک شیر از سینه اس یا از شیشه شیر مهم اون دستیع‌ک سینه یا شیشع رو گرفته مهم اون چشمای زنده ی ک‌ وقتی داره شیر میده ب نوزاد با اون بچه ارتباط عاطفی احساس میگیره مهم ازتباط کلامیع ک حین شیر دادن با بچه گرفته میشع:) شیر دادن ب بچه ها یکی از هزاران کاریه ک مادر برا نوزادش انجام میده مادر اغوش میده عشق میده امنیت میدع ارتباط میده مادر باید بتونه گریع های بچشو ترجمه کنه تا بدونه چطوری هر کدوم ازگریه ها رو رفع کنه
(مادر بودن قرار نیست با از سینه شیر دادن تعریف بشه)🩷
خودتون رو نارحت نکنید مادراا🙂😘
امیدوارم ک بدردتون بخوره حرفای من💗💗