وارد مرحله چالش‌برانگیزی از خوابیدن سبحان شدم.
این چند روز سبحان بدجوری برای خواب روز مقاومت میکرد. تو این دو سه ماهه، یک- یک و نیم ساعت از خواب شبش کم شده بود و در عوض یه ساعت ظهرها میخوابید. این چند روز خواب شبش دوباره برگشت به ۱۲ ساعت و مقاومتش برای خواب ظهر باعث شد کل خوابش به هم بریزه و من سعی میکردم حتما به زور بخوابونمش.
امروز ولی صبح ساعت ۹ بیدار شد (دیشب ۸.۵ خوابیده بود) و دیگه تا الان ساعت ۸.۵ دوباره نخوابید. انگار که اینجوری شده که ۱۲ ساعت خواب و ۱۲ ساعت بیدار.
یه چالش دیگه‌ای که باهاش روبرو شدم، مقاومتش برای خوابیدن تو شبه. خودش میدونه خوابش میاد ولی حتی تو تاریکی و سکوت مطلق هم شیطونیش به حس خوابش غلبه میکنه. دیشب و امشب با قصه گفتن براش، راضیش کردم سر جاش دراز کشید و بیهوش شد.
نمیدونم آیا این حذف خواب روز رو قراره حفظ کنه، یا دوباره برمیگرده. ولی به هم ریختن خوابش واقعا اذیتش میکنه.

تصویر
۴ پاسخ

برمیگرده دختر منم همین بود کم کم درست شد بخاطر سنشونه

موقتیه؛ پسر منم بعضی روزها ظهر ها نمیخوابه
ولی اگه بخوابه خواب شبش کیفیت بهتری داره
وقتی خیلی خسته است توی خواب شبانه خیلی غلط میزنه و گاهی چندبار در طول شب نیمه بیدار میشه

حاضرم از صبح تا شب نخوابه ولی شب زود بخوابه

دقیقا دارم احوال شما رو تجربه میکنم یه جوری از بی خوابی گریه می‌کنه که میخواد از حال بره ولی بازم نمی‌خوابه

سوال های مرتبط

مامان یزدان مامان یزدان ۱ سالگی
تجربه من برای قطع شیردهی(شیرمادر)
الان دقیقا شد یک هفته که پسرم لب به شیر نزده
امروز برای اولین بار وقتی داشت تلویزیون میدید خوابش برد
این برای من این نشونه بود که یاد گرفته مستقل خوابیدن رو
شبا هم که میاد بین منو باباش انقد وول میخوره تا خوابش ببره
من دو سه هفته اخر سعی کردم هی وعده هاشو کمتر کنم مثلا یزدان عادت داشت تا از خواب صبح بیدار میشد شیر بخوره ازش نیم ساعت بگذره بعد صبحانه بخوره هفته های اخر تا میومد درخواسته کنه میگفتم پاشو بریم صبحانه خیلی گرسنمون شده این وعده کامل حذف شد چند شب سعی کردم بدونه سینه بخوابه داستان بگم نازش کنم ولی دیدم نه نمیشه هر جوری شده تقاضای شیر میکنه و کلا چه خواب روز چه خواب شب بدون سینه اصلا نمیتونه بخوابه تو این مرحله به بن بست خوردم
پس وقتی تعداد وعده هاش شده بود سه تا یکی قبل از چرت روز یکی قبل از خواب شب و یکی توی خواب حدود ساعت ۷ صبح تصمیم گرفتم قطع کنم
شبای اول خیلی اذیت میشد چون اصلا بلد نبود بدون شیر بخوابه میبردیم تو ماشین میچرخوندیم تا بخوابه دیدم خب نمیشه عادت سینه از سرش میوفته عادت میکنه به ماشین که دیگه شب چهارم ماشین هم نبردم و انقد نازش کردم تا خوابش برد تا سه شب توی خواب بهش دادم بعدش بیدار میشد گریه میکرد بغل میکردم راه میبردم دوباره میخوابید