۱۳ پاسخ

امروز دیدم دوبار تایپیک حرز رو پاک کردی.چقدر عقده باید باشه که سر واسطه‌گری برای کار خیر هم آروم و قرار ندارن.

زری خانم از کجا خریدی عزیزم

👌🏻👌🏻❤️❤️
تو راهتو ادامه بده

چه زری خانم خوشگلی❤️😬

چه قشنگ مینویسی 😊
زری خانوم رو خوب اومدی😆

عزیزم داخل پست هات پست حرز امام جواد دیدم میشه بگی از کی گرفتی آیا اصل هست من از حرم حضرت معصومه گرفتم اصل نبود

سلام من مادرم .من میخواستم بدونم حرز رو از کجا باید سفارش بدم مامان محیا .اینا ندارم اگه میشه همینجا آدرسش رو برام بزار خیلی احتیاج دارم برای پسرم بگیرم

چقدر خوب توصیف کردی کتاب بنویس گلم

😵😵😵😵

یاد انشا نوشتن افتادم😅

این زمونه پرشدهداز آدمای عقده ای که هر چیزی خودشون ندارن چشم ندارن کسی دیگم داشته باشه. امیدوارم یه روز برسه که زندگیامون بدور از عقده و نفرت باشه.
چه زری خانوم قشنگی 😍

عزیزم اون حرز امام جوادو از کجا گرفتی

خدا روشکر که با دیدن محیا کوچولو انقدددد مفاهیم خوب میاد تو ذهنت گل خانم

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۵ ماهگی
سلام مامانای گل بیاین از تجربیاتمون توی شیر دادن و آروم کردن و خوابوندن و ... بچه هامون بگیم شاید برای بقیه مفید باشه . من تجربه های دیگران که توی گهواره خوندم خیلی به دردم خورد و ازشون خیلی ممنونم ❤️
ماه اول من میبایست به زور بچه رو بیدار کنم که قندش نیوفته خیلی سخت بود . یکی اینکه پوشکش رو عوض میکردم بعضی وقتا تاثیر داشت یکی اینکه یکم قطره آد توی دهنش میکردم زود بیدار میشد ، ضربه آروم به کف پاش هم بضی وقتا تاثیر داشت
برای کولیک گهواره معمولی که اصلا جواب نمیداد گهواره سنتی یا ننو خیلی جواب داد . بعضی وقتا که اونم جواب نمیداد توی پتو تابش میدادیم خواب که رفت کم کم میذاشتیم توی گهواره
صدای سفید هم برای کولیک معمولا جواب میده مثل سشوار یا جارو برقی یا ماشین. برنامه ش رو روی گوشی بریزیم هر جا باشی میتونی راحت براش بذاری
توی ماشین در حال حرکت هم خیلی بچه ها شنیدم آروم میشن
قطره ی دایمتیکون هم خیلی برای کولیک جواب داد
اگه پستونک یا سینه رو نمیگیرن قبلش یکم قطره آد یا آهن بخورن سریع تر میگرن
مامان افـــرا🩷🎀 مامان افـــرا🩷🎀 ۸ ماهگی
شب اولی که زایمان کردم رو هیچوقت یادم نمیره
یه حس عجیب بود تا
شب قبل تو شکمم تکون میخورد خودشو سفت می‌کرد
ولی امشب دیگه نه
شکمم خالی بود و خودش کنارم
انگار بدنم عادت کرده بود بهش همه وجودم غریبی می‌کرد غریبی ک توش افتخار داشت انگار قلبم ریه‌هام رحمم همه وجودم بهم می‌گفتن ما کارمونو انجام دادیم امانتیت رو به نحو احسنت نگه داشتیم
قلبم تا شب قلبش محکم می‌زد جوری که خودم حس میکردم تکونم میده خب داشت به دونفر واسه حیات کمک میکرد
ولی اون شب آروم می‌زد از آرامش وجودش اون شب
اعضا بدنم حس اینو داشت ک انگار یه مهمون پر زحمت اومده بود نه ماه مونده بود همه رو به وجودش عادت داده بود حالا رفته بود
هم خسته بودن از این نه ماه فشار
هم دلتنگ از رفتنش
هم مغرور بخاطر تواناییشون
وقتی اون شب تو بیمارستان به رسم عادت دستمو گذاشتم رو شکمم که با حس کردنش بخوابم
شکمی ک پوستش شل شده بود و کوچیک و بی حس قلبی که تند نمی‌زد نفسی که تنگ نبود اینا همه بهم فهموند که تموم شد این نه ماه ماموریت اعضا بدنم تموم شد حالا هم غریبن هم دلتنگن هم خسته

خدایا شکرت که مسبب تموم این اتفاقات خودتی
خیلیا چشم انتظارن خدا به دل اوناهم نگاه کن❤️
مامان اِل آی🩷 مامان اِل آی🩷 ۵ ماهگی
بازی با نوزاد💖

من همیشه دوست داشتم با نوزادم بازی‌هایی کنم که هم سرگرمش کنه، هم به رشدش کمک کنه. تو خونه با چیزای ساده‌ای که داشتیم، بازی‌های کوچیکی درست کردم که به نظرم خیلی براش مفید بود. مثلاً:
• یه بطری پلاستیکی رو پر کردم با یه کم برنج خشک و درشو محکم بستم، بهش دادم تکونش بده و صدای جغجغه رو گوش کنه. این بازی باعث شد صدای اطراف رو بهتر بشنوه و دستاش هماهنگ‌تر حرکت کنه.
• یه آینه کوچیک گذاشتم روبروش وقتی روی شکمش بود. عاشق این بود که خودش رو تو آینه ببینه و با خودش حرف بزنه. انگار کم کم داشت خودش رو می‌شناخت.
• چند تا پارچه نرم و رنگی جمع کردم که بتونه لمسشون کنه و باهاشون بازی کنه. این کار خیلی آرامش‌بخش بود و حس لامسه‌ش رو تقویت کرد.
• یه قابلمه کوچیک و یه قاشق پلاستیکی بهش دادم که روش بزنه. هم سرگرم شد هم یاد گرفت که وقتی کار خاصی می‌کنه، صدایی ایجاد می‌شه.
• بعضی وقت‌ها یه دستمال روی صورتش می‌نداختم و سریع برمی‌داشتم، یا یه عروسک رو زیرش قایم می‌کردم و دوباره نشونش می‌دادم. این بازی باعث شد بفهمه چیزها حتی وقتی دیده نمیشن، هنوز هستن.

این بازی‌های ساده کلی به رشد ذهن و حواسش کمک کرد و من خیلی خوشحالم که با همین چیزای ساده تونستم بهش کمک کنم