اوه ۶هفته‌مونده فقط چقدر دیر میگذره😓🥲

هفته های آخر خیلی دیر میگذره

مامانم گفت بیا پیشم بخاطر شوهرم نرفتم گفتم گناه داره کی ب خورد وخوراکش میرسه لباساش. میره با برادرش زمین کار میکنه صبح و ظهر در روز دوبار اونم با دست میشورم .همش عذا خوب براش درست میکنم لباس همش تمیز واتو کرده .

بعد وقتایی ک هم‌ میگم درد دارم میگن از اول میگی درد دارم عادیه .براشون عادی ولی برای منی ک درد میکشم چ سخته. دیگه سپردم بخدا گفتم کارا مثل اول ادامه بدم ن حرفی باشه ن منتی

خانه پدری ۳ ساعت راه ماهی ی بار میرفتم چون اذیتم تا الان دیگه سنگین تر شدم اذیتم .کسی نگفت طرف باردار جفت پایین برم بدون منت کمکش کنم نه .اصلا ،همش خودم ،همین دیروز من با درد شدید تو هوای گرم وشرجی تو حیاط غذا درست کردم کسی نگفت دو نفرن براشون بفرستیم نه چون خونه جدا خواستم یعنی باید از پس خیلی کارا برمیام

خانوادم هم پولدار ن فقط برای پسرشون خرج میکنن داداشم همش دکتر تهران و..اما وقتی میان بهم سرمیزنن ی چیز جزئی میارن .یا میدونن من از زایمان میترسم نگفتن برات ماما خصوصی بگیریم یا بیمارستان خصوصی چیزی انگار ن انگار

شاید باورت نشه من ی ماه آجیل دوست دارم هم کم خونم دکتر گفت بخور هم خودم دوست دارم ولی بهش نگفتم گفتم گناه داره شاید پولش نرسه درکش کردم

گفتم ولش کنم بزنم ب درک برم کارام انجام بدم فوقش زایمان زودرس رس بگیرم دیگه حرف بارم نشه .وقتی طرف نمی‌فهمه از خودت ک نمیخوای بهش درک بدی .

نمیخوام از اونا کپک بگیرم منت سرم باشه چون اون عروسشون دختر خالشون من غریبم ،خانواده ازم دورن 😭

وای بیخیالش به این حرفا باشه که ادم نباید نفسم بکشه تولذت بارداربودنتو ببر دیگه اخراشه بسلامتی ایشالاه

محلش نزار بزار هر چی میخاد بگه اهمیت نده ...

اونا درسته نسبت ب نظافت حساسن ولی هم عروسم ک پایین از بارداری ک شد اصلا کم کار می‌کرد درحد ی ظرف شستن چیزی .همش مادرش وخواهر شوهرم می اومدن اتاقش مرتب میکردن لباس ها تو کمد میزاشتن

خیلی دلخور شدم از حرفش

خیلی از حرفش دلخور شدم از خونه جدا ،يعني الان نمیدونه من باردارم شرایطم فرق داره
چ خونه ای هی میگه خونه کل وسایل خودم گرفتم گازم تو حیاط .لباسشویی هم تو حیاط تو این هوا گرم شدید من میرم حیاط میپزم مشکل آب هم داریم همیشه طبقه بابا آب نیس بسیار کم

من ده هفته دارم..به نظرم هر هفته یکسال میگذره

تازه کاشی آشپزخانه یکم زیر یخچال لک گرفته بهم گفت هی میگین خونه جدا خونه جدا اخرش این ؟خودش میدونه من ی روز درمیان پاک میکنم این ۴و۵ روز دردم شدید نمیتونم خم شم اصلا نمیتونم درست بشینم

هی بهانه میاره الکی .این چند روز از بس درد دارم نمیتونم کارام درسا انجام بدم ولی آشپزی و لباس شستن خودش در روز دوبار وجارو اینا انجام میدم ولی مثلا گردگیری نکردم منتظرم کمی بهتر شه دردم خیلی اذیتم

این روزا درد دارم شدید کلا میبینی شاید شبا دوساعت بخوابم درد پریودی سردرد و..همچنین نمیتونم درست راه برم پرانتز راه میرم خودش هم میدونه من اذیتم

از ۳۷بع بعد زمان نمی‌گذره

من که 6 روز مونده اصلا نمی‌گذره اخراش کلافه شدم

از دست شوهرم

دلم گرفته شدید