سلام مامانا
مامانایی که همه کارهای بچتون و خونه و زندگی رو میرسید،میشه بگید چجوری میتونید؟خستگی رو چیکار میکنید
چجوری برنامه ریزی میکنید؟

منکه هر روز باید خونه رو تمیز کنم امروز تمیز میکنم باز فردا از خواب بیدار میشم میبینم خونه بهم ریخته ست. دخترم هم بیشتر چسبیده بهم هی میخواد پیشش بشینم یا بغلش کنم. یعنی زندگی من شده بشور و بپز و بچه داری کن. یعنی صبح تا شب درگیرم. استراحت ندارم

از صبح تا شب در حال بدو بدو

من دورکارم صبح ساعت هشت بیدار میشم تا نه و نیم که دخترم بیدار شه یه کم کارامو میکنم اگ لباس شسته باشم جمع میکنم بعد دخترم بیدار میشه صبحونه اشو میدم بعد ظرفارو میشورم وسایل دخترمو ضدعفونی میکنم
جارو و تی و گردگیری
یه روز درمیونم این تایم دخترمو میبرم حمام
ناهار و شامو میزارم
یه کم با دخترم بازی میکنم شیر میدم میخوابه دوباره کارشرکتیمو میکنم
دخترم بیدار شه ناهارشو میدم دوباره ظرفا جمع و جور کردن خونه دیگه با دخترم بازی میکنم تا باباش بیاد همین روال جمع کن بشور و بپز تا شب
دیگه شبم بیهوش میشم واقعا

من اینجوری تمیز میکنم خونمون

والا من صب میرم خونه مامانم شبم میام هفته ای یبارم دخترمو میدم به مامانم خونه خودمو تمیز میکنم

از ۸ صبح پامیشم تنددد تندددد انجام میدم . ناهار شام خودمون و نیکان هم میزارم .
خونه جمع میکنم . لباسارو تا میزنم میزارم تو کشوهااا . لباسشویی روشن میکنم . و.....
هررر چی که لازمه دیگه...
هیچی خستمممم . روحم . جسمم خستسسس.
بعضی وقتا یواشکی گریه میکنم . شوهرم میفهمه . میگه نکن توروخدا . همه جا تمیزه . اینقد حساس نباش .
ولی مگه میشع؟ فامیل هاش سر زده میان . ۸ شب زنگ میزنن. ۹ و نیم اینجان .
خودشم میاد خونه ناهار میخوره. شبم میاد اول میگه شام چی داریم گرسنمه خیییلی . 🙄

من نمیرسم واقعا هر روز همه کار بکنم. یه روز یا دو روز کلاوهیچ کاری نمیکنم و خونه منفجر میشه.
همیشه هم خسته ام.
اگه صبح زودتر بیدار بشم یا تایم خواب پسرم پاشم کار کنم میرسم. ولی خستگیم زیادتر میشه. به همین خاطر الویت میدم به خودم. حالا کارها هم کم کم پیش میره دیگع.

صبح بیدار میشیم صبحونه میدم بهشون اول کوچیکه بعد بزرگه،‌ بعدش بزرگه میره تلوزیون میبینه، کوچیکه برا خودش تو خونه میچرخه منم مثلا ظرف میشورم یا ناهار آماده میکنم یا کتاب میخونم حالا هرکاری که باشه دیگه بعد میشه ناهار، ناهارو دوباره دونه دونه میدم بهشون و کوچیکه رو میبرم میخوابونم، خودمم یه چرت میزنم کنارش بعد بزرگه اعتقادی به خواب طی روز نداره، میام میبینم مشغول بازی با خمیره منم دوباره کارامو میکنم تا کوچیکه بیدار شه و بعد سه تایی باهم یه ذره وقت میگذونیم
تو این بازه بهشون خوراکیای مختلف میدم، میوه میدم، دستشویی و حموم میبرمشون و... تاااا ساعت میشه حدودای ۷ ، باباشون میاد و برقامون میره، دوباره کوچیکه با باباش میخوابه و بزرگه هم برا خودش کارای مختلف میکنه، ۹برقا میاد بیدار میشن شام میخوریم دوباره ظرفارو میشورم بعد پسرمو باباش میخوابونه قبلشم کتاب میخونن و لالایی میگه براش منم دخترمو میخوابونم

خونه زندگی های همو اگه ببینیم میفهمیم که هیچکدوم به هیچکاری نمیرسیم😄

خوش بحالت من تازه اول راهم با دوتا بچه شیر ب شیر تازه شوهرم هم خونه نیست 15 روز ی بار میاد کل اعضای نابود اعصاب هیچ

ولا چشام باز نمیشه از خواب تا پسرم خوابه به کارها میرسم الان که بیکارم آقا نمی خوابه

ما تا اینجامان 🫡 رفتیم تو گل😭

نمیرسیم
کی گفته به همه کارا میرسیم
من به هیچ کاری نمیرسم فقط به بچه

من شاغلم.. از ساعت ۵ صبح بیدار میشم میرم سرکار تا یک ظهر... بعد نهار میخابیم.. بعد هم کم کم کارها می‌رسیم تا وقت شام وخواب