خب اومدم تجربه ی خودمو در مورد ترک پستونک بگم نمیگم راحت بودش ولی اونجوری که برای خودم غول ساخته بودم نبودش من ۱۲ روز پیش خیلی یهویی نلین از خواب بیدار شد تصمیم گرفتم پستونک بهش ندم البته نلین تا قبل ۱۸ ماهگی فقط برای خواب و هنگامی که از خواب بیدار میشد بهش میدادم که دوباره به خوابش ادامه می‌داد تا اینکه از اردبیهشت ماه که تب ۴۰ درجه کرد وابسته پستونک شد که فقط می گفت پستونک که کلا در طی هم زیاد می خورد یه مدت گفتم ایرادی نداره چون دندونش هم در می آورد از اونورم خواب در طی شبش خیلی بدجوری شده بود پشت هم توی خواب بیدار میشد و پستونک می خواست دیگه دیدم خیلی وابسته شده صبح بیدار شدم گفت پستونک گفتم مامان نمیدونم کجا گذاشتی برو بگرد پیداش کن تا ساعت یازده موقع خواب نیم روزش یه پنج دقیقه گریه کرد و خوابش برد بیدار شد گفت پستونک نلین به پرنده ها علاقه داره گفتم مامان پرنده ها بردند گفتند نلین بزرگ شد گفتند چیزی دیگه ی برای نلین میاریم گفت نه نه منم پشت هم تکرار میکردم پرنده ها بردند تو که پرنده ها رو دوست داریی تا غروب حسابی سرشو گرم کردم حسابی خستش کردم شبش رفتیم با هم عروسک به همراه وسیله های تمیز کاری خریدیم نلین خیلی جارو دسته بلند دوست داره گفتم نلین کدام‌ها رو دوست داریی پرنده ها گفتند هر کدوم دوست داریی بردار که انتخاب کرد اومدیم خونه خیلی خسته بودش زود خوابش گرفت در طی شب هم بیدار شد یکبارش روی پام گذاشتم چند بار دیگه پشتشو ماساژ دادم خوابش برد نمیگم راحت خوابش برد حتی چند دقیقه گریه هم کرد ولی خب اونجوری نبودش زود خوابش می کرد فرداش چند باری اومد گفت پستونک بازم همون جمله ها رو گفتم و عروسکشو نشون گفت باشه روز سوم تب کرد بقیه رو پایین میذارم

تصویر
۹ پاسخ

منظورم اره کار خوبی کردی پستونک کرفتی

اره عزیزم

افرین بهت

آخی عزیزم....نلین‌ جان امیدوارم همیشه موفق باشی و تنت همیشه سلامت باشه🌷

مامان نلین شما ساکن لاهیجان هستید؟برای زندگی لاهیجان خوبه؟

من پسرمو یک‌سالگی از پستونک گرفتم چون داشت وابسته میشد

خداقوت 😍😍😍 واقعا ترگ گردن چیزایی که وصل به بچه خیلی سخته
من که غمم گرفته چطوری از پوشک بگیرمش

از پوشک گرفتیش

که گلوش عفونت داشت همسرم گفت بهش بدیم گفتم وقتی سه روز شده و بی قراری پستونکش نمی کنه چرا دوباره اون راه‌ها بعدا بخایم بریم و ندادمش نمیگم راحت بود ولی اونجوری نبودش که برای خودم غول ساخته بودم نلین الان ۱۲ روزه که پستونکشو ترک کرده خواب شبش خیلی بهتر شده چون در طی شب همش بیدار میشد و دنبال پستونکش بودش به نظرم ارزش داره یکهفته سختی

سوال های مرتبط

مامان نلین مامان نلین ۲ سالگی
نلین جدیدا عاشق رنگ صورتی شده فقط دنبال هر چیزی هستش که رنگش صورتی باشه و هر چیزی که بادکنک داشته باشه هستش بردمش برای انتخاب کیکش اینقدر گفت بادا بادا کیک بادا هیچی دیگه کیک تولدش شد بادا رفتیم کافه از قبل هم کافه صورتی دیده بودم میدونستم حتما خوشش میاد ولی خانم خانمها اصلا برای عکسهای تولدش همکاری نکرد اومدم بادکنک و عدد ۲ بذارم یه چند تا ازش عکس بگیرم خودشو پرت کرد روی صندلی منم کلا راحت بودن نلین برای من مهمه قید بادکنک اینها رو زدم شد عکسی که ملاحظه می کنید که پایین میذارم با موهای بهم ریخته نلین رو حتی یکبار بردیم برای عکاسی توی فضای باز اونجا که اصلا یه وضعی بودش در کل برای عکس اصلا همکاری نمی کنه باز توی آتلیه دو تا عکس همکاری می کنه ولی سر سومی قشقرقی راه می اندازه بیاین ببینید خدا روشکر تولد دو سالگی دو تا عکس دارم که بردمش آتلیه با اینکه حسابی خوابش می کنم اصلا خسته نیست غذاشو خورده البته منم خیلی اذیتش نمی کنم چون برام راحتی نلین اولویت هستش نه عکس یعنی هر جایی ببینم نلین اذیته نمیرم اگه جایی برم ببینم اونجا باعث میشه نتونم به غذای نلین برسم نمیرم حتی خونه ی مامانم در کل اولویتم فقط راحتی نلین هستش خدا روشکر همسرم هم از این لحاظ همکاری می کنه وگرنه برام سخت میشد
حالا مامانها بیاین بگید تا کی اینطوری توی عکس همکاری نمی کنند بچه ها ما یکدونه عکس خانوادگی با نلین درست حسابی نداریم یعنی امید داشته باشم برای سه سالگی 😅😅😅
مامان گیسو🌿🌸 مامان گیسو🌿🌸 ۲ سالگی
و بالاخره میتونم بگم پایان پستونک خوردن گیسو 😍😍 بالاخره تونستیم از پسش بر بیایم ،گیسو خیلی عاقلانه باهاش برخورد کرد و تونست بدون پیتوتی(پستونک) بخوابه
بیشترین سختیش برای من خواب شبش بود چون وقتی نیمه شب بیدار میشد و میدید پستونک تو دهنش نیست چنان پا میکوبید و لجبازی میکرد که برای هیچکس نمیخوام همچین صحنه ای رو
شب اول هم همینطور بود ،گریه میکرد پا میکوبید ،ولی میذاشتمش رو پام و باهاش صحبت میکردم بعدم پتوشو که اندازه پستونکش دوسش داره رو میدادم بهش تا آروم بشه ،امشب سومین شبیه که بدون پستونک میخوابه ،امشب باهاش صحبت کردم گفتم گیسو منم شبا خوابم میاد دقتی بیدار میشی و میبینی پستونک نیست قرار نیست هربار من بذارمت رو پاهام چون منم اون زمان خیلی خوابم میاد(نمیخواستم به پا عادت کنه )سعی کن پتوتو بغل کنی و مثل شبای قبل راحت بخوابی ،گفت باشه😄🥺 بچه م خیلی فهمیده و با درکه🥹 الان دوبار از خواب بیدار شده و خودش خودشو خوابونده بدون درخواست کردن پستونک 🦭 خوشحال ترینم ،خدایا شکرت 💫
مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
گرفتن پستونک
من از عید به رایان طول روز اصلا پستونک نمی‌دادم فقط خوابیدنی و تو ماشین تو جاده که غر نزنه 👶
و خوابیدنی هم که میخورد کلا تو دهنش نبود فقط استارت خوابش بود ک میخواست بخواب بره میخورد بعد پرت میکرد بیرون نصف شب دو سه بار بر می‌داشت بازم یکم میک میزد مینداخت بیرون صبح بیدار شدنی می‌آورد می‌ذاشت رو کابینت می‌گفت تلخ تلخ 🤭😐🥴
گفتم پاییز ترکش میدم چون مسافرت رفتنی تو جاده ب درد میخوره ، تابستون اینور اونور رفتنی 😉
ولی الان تو ی حرکت ک پستونک خواست گفت تو تو ( منظور پستونکشه)
گفتم تو تو رو پیشی برد
گفت عه پیسی
گفتم آره پیشی گفت رایان بزرگ شده تو تو برای نی نی هاست
گفت عه ،تو تو. نی نی
بعد گرفت هاپوشو بغل کرد خوابید 😄🥲🥲
الهی بچم اولین شکست عشقیشو خورد
حالا اگه تا صبح بخوابه ادامه میدم تا ترک کنه 😢😢
ولی من خودم عاشق پستونک خوردن بچه هام خیلی بامزه میشن ،
من اصلا پشیمون نیستم که چرا پستونک ندادم بازم برگردم اول بازم پستونک میدم خیلی کمک بود تو راحت خوابیدن ، آروم شدن ، ترک شیر شب ....
بچه ام بدون پستونک خوابید الهی فدات شم چقدر مظلومی اخه
هیچ اعتراضی نکرد 🥲🥲🥲🥲
مامان Nelin مامان Nelin ۲ سالگی
مادرا دیشب رفتم سوپری نلینم باهام بود یه خانم یه عروسک دلد نلین گفت تولد انام رضاس از طرف اقاس یه دخترخانمت ما به تموم بچه ها یه عروسک کادو میدیم این خیلی نگاه میکرد نلین ازش خوشش اومد منم ترسیدم سریع عروسک از دست نلین گرفتم و گذاشتم نایلون اخه ادم میترسه اعتماد کنه خلاصه خانم دنبالم اومد گفت میشه شما بچه کوچیک دارین کمک کنید بگین چی برا بجه ها بخریم گفتم من محسولات ماجان میخرم اخه سوپری چی داره چندتا غللت صبحانه برداشت گفت جطورن اینا بهش گفتم کدوم یرا چند ساله بعد گفت دلم میخاد دخترت بغل میکنم میشه منم گفتم زشت نلین دادم بغلش کرد ازبس دوسشداشت دوباره یه عروسک دیگه براش خرید دوتا غلات صبخانه بهش داد گفتم نه همون یکی کافیه خانم زور زور بردار گفتم باش برمیدارم وری یکیش میدم یه بچه دیگه تو ساختمونمون هستن بعد خانم گفت خب اینجوره همشا بردار پخش کن بین بچه ها گفتم اخه من این همه بچه نمیشناسم نهایتن دوتا سه تا بچه داریم گفت طوری نیست به هرکدوم دوتا بده کادو اقاس هیچی دیگه من اوردم و دادم بجه ها یه حسی بودا خانم میگفت خدا خواست شما واسته باشین بدین بچه ها ولی اونجا شوهرم خندش گرفت گفت اینقدر اصرار میکرد توام چسی میومدی نمیخام خخخخخخ ولی خیلی خوب بود یه حس خوبی بود از طرف امام رضا کادو دادن دخترم 🤩🥰😍