۴ پاسخ

منم سر پستونک رو کم کم بریدم تا جایی که کلا سر پستونک رو برداشتم حتی قاب پستونک رو گاز می‌گرفت تا بخوابه انقد وابسته بود یه دوهفته ای طول کشید تا راحت خوابش ببره

من عاشق این بودم بچم پستونک بخوره
مهراد اصلا دوسنداشت
فقط دیگه بهش نده که هوایی بشه هم خودش اذیت میشه هم شما


اونجا که به پدرش گفته میمی رو پیشی برد
همسرت باید میگفت خبرنداری میمی اصلی سرجاشه😅

به نام خدا فعلا هیچی🥲😅
روزا میگم پیشی برده و کلا بهش نمیدم
ولی هنوز نتونستم شبا ازش بگیرم
بیرونم بخوایم بریم برای اینکه غر نزنه و بذاره و رانندگی کنم مجبورم بدم دهنش حواسمو پرت نکنه
واقعا نمیدونم چطوری ازش بگیرم که آسیب نبینه

ی چن روز طول‌میکشه‌تا یادش بره بچهها زود ب شرایط جدید عادت میکنن. منم پسرمو یکسالگی یهو‌گرفتم

سوال های مرتبط

مامان نلین مامان نلین ۲ سالگی
خب اومدم تجربه ی خودمو در مورد ترک پستونک بگم نمیگم راحت بودش ولی اونجوری که برای خودم غول ساخته بودم نبودش من ۱۲ روز پیش خیلی یهویی نلین از خواب بیدار شد تصمیم گرفتم پستونک بهش ندم البته نلین تا قبل ۱۸ ماهگی فقط برای خواب و هنگامی که از خواب بیدار میشد بهش میدادم که دوباره به خوابش ادامه می‌داد تا اینکه از اردبیهشت ماه که تب ۴۰ درجه کرد وابسته پستونک شد که فقط می گفت پستونک که کلا در طی هم زیاد می خورد یه مدت گفتم ایرادی نداره چون دندونش هم در می آورد از اونورم خواب در طی شبش خیلی بدجوری شده بود پشت هم توی خواب بیدار میشد و پستونک می خواست دیگه دیدم خیلی وابسته شده صبح بیدار شدم گفت پستونک گفتم مامان نمیدونم کجا گذاشتی برو بگرد پیداش کن تا ساعت یازده موقع خواب نیم روزش یه پنج دقیقه گریه کرد و خوابش برد بیدار شد گفت پستونک نلین به پرنده ها علاقه داره گفتم مامان پرنده ها بردند گفتند نلین بزرگ شد گفتند چیزی دیگه ی برای نلین میاریم گفت نه نه منم پشت هم تکرار میکردم پرنده ها بردند تو که پرنده ها رو دوست داریی تا غروب حسابی سرشو گرم کردم حسابی خستش کردم شبش رفتیم با هم عروسک به همراه وسیله های تمیز کاری خریدیم نلین خیلی جارو دسته بلند دوست داره گفتم نلین کدام‌ها رو دوست داریی پرنده ها گفتند هر کدوم دوست داریی بردار که انتخاب کرد اومدیم خونه خیلی خسته بودش زود خوابش گرفت در طی شب هم بیدار شد یکبارش روی پام گذاشتم چند بار دیگه پشتشو ماساژ دادم خوابش برد نمیگم راحت خوابش برد حتی چند دقیقه گریه هم کرد ولی خب اونجوری نبودش زود خوابش می کرد فرداش چند باری اومد گفت پستونک بازم همون جمله ها رو گفتم و عروسکشو نشون گفت باشه روز سوم تب کرد بقیه رو پایین میذارم