۵ پاسخ

دیگه بعدا همه چی خواه ناخواه دستت میاد حس مادرانه خیلی فعال‌تر میشه

من یه پسر 6 ساله خدا بهم داده، وقتی اومد تا 40 روز کارم فقط شیر دادن بود و بچه شستن، خواب که نداشتم، لباس هاش تند تند کثیف میشد، تو وقتایی که میخوابید فرصت میکردم لباساشو بشورم، حتی نمیتونستم یه دستشویی راحت یا یه دوشِ سر فرصت بگیرم، موهامو میبستم بالای سرم و در پلشت ترین حالت ممکن بودم، همش میگفتم یعنی چی، واقعا بچه داری اینجوریه؟ پس خودم چی میشم
اما بعد چله، زندگی روتین ثابت تری گرفت، شیر خوردن ها، خوابیدن ها مرتب تر شد، میتونستم بیشتر استراحت کنم و یوگا کنم، فیلم ببینم و کمی به خودم برسم.
یه وقتایی به خودم میگفتم دمت گرم چجوری میتونی همه کارها رو با هم انجام بدی
ولی انگار خدا یه برنامه جدید تو وجودت آپدیت میکنه، از الان مطالعه کنید و بدونید چه روزهایی در پیش دارید که یهو شوکه نشید، چند روز اول برنامه خیلی فشرده است

هیچی خواهر فقط میخایم از بقیه عقب نمونیم من به همه ی اینا فک میکنم اینام بزرگ میشن ما دوباره مستقل میشیم.من که همش میگم خاستم یجا برم بچه ی منو کی نگه میداره.البته من اینقدر بچه خواهرامودنگه داشتم که همشون بهم بدهکارن

من که دارم له له میزنم به دنیا بیاد از بس که لگن درد میگیرم 😫😂

منم مثل تو😂😂😂😂

سوال های مرتبط