امروز دخترم از صبح كه بيدار شده بود همش جيغ و گريه ميكرد گازم ميگرفت ميزد تو سر و صورتم تموم تايم فقط سينه ام تو دهنش بود تا از دهنش درمياوودم جييييغ ميزد ولي سر سينه ام زخم شده بود و اصلا نمستونستم تو دهنش نگه دارم قرار بود ساعت ٤ بريم سفر
انقدددد يه ريز گريه كرد براي اينكه خداي نكرده دستم روش بلند نشه تو مرز انفجار بودم رفتم تو اتاق يه ربع تو بالشت جيغ زدم و گريه كردم اونم پشت در اتاق گريه ميكرد بعد امدم باز با همون سينه زخم بهش شير دادم نيم ساعت تو دهنش بود تا خوابيد
الان دااااغونم واسه اون تايمي كه پشت در گريه ميكرد😭
يعني واقعا بنظرتون از مامان بودن كار سخت تري هم تو دنيا هست؟!

ناراحت نباش توام خسته میشی آدم کم میاره نیاز داشتی خودتو خالی کنی دوباره انرژی بگیری بیای شیر بدی بخوابونیش
اونم تو فاز دندون درآوردنه بهونه گیر و غرغرو شده خسته شدی می‌دونم شرایط هممون سخته
ایشالله هرروز بهتر میشن دیگه بهش فکر نکن الان استراحت کردین حالتون بهتره

بخدا که حق داری

من کلا بچم اگر بشینم پیشش و جایی نرم بچه آرومیه😐 اما بیشتر روزابااینکه کاریش هم نکردم و گریه هم نکرده ناراحتشمو عذاب وجدان دارم ک چرا مامان بهتری نمیتونم باشم کلا همه مامانا همینن وخیلی سخته

شاید داره دندون آسیاب در میاره چون یکم سخته
دندون عقلم داشت در میومد من 2 هفته فکم درد میکرد نمی‌تونستم غذا بخورم از بچه چ انتظاری داری