۱۰ پاسخ

به این فکر کن بچ های تو بزرگ می شن تو راحت میشی ولی اونا تازه درگیر میشن با بچه 🤣🤣🤣بعد تو رو میبینن بچه‌ها ت بزرگ شدنه حسرت تو رو میخورن میگن خوشبحالش

به این فکر کن چندسال دیگه تو راحت میشی اونا باز درگیر

آره عزیزم برای هر مادری پیش میاد این فکرا... کاملا طبیعیه و خودتو سرزنش نکن اصلا... فقط این حس هایی که میاد سراغت رو بپذیر و بدون که طبیعیه

عزیزم همه همینطوری هستن یعنی میشه آدم تو زندگی با این پست و بلندی ها کن نیاره خدا خودش داده خودشم حواسش هست

ببین به این فکر کن که چند سال دیگه با بچه هات میری بیرون عشق می‌کنی
الان جوانی حوصله داری وقت میزاری براشون چند سال دیگه مثل الانت که نیستی
بعدشم از کجا میدونی که اونا عشق. دنیا رو میکنن شاید مشکل دارن برای بارداری و دارن حسرت زندگی تو رو میخورن
من که نظرم اینه آدم بچه هاشو با فاصله کم بیاره که هم بازی هم باشند و هم خودت تجربه هات یادته همم اذیت میشی اما دیگه ی عمر راحتی

منم نظرم نهایت استفاده اول از مجردی
و بعد از دونفره بودنه
خودمم همین کارو کردم راضی ام
ولی خب هر کسی زندگی و شرایط خودشو داره نمیشه مقایسه کرد

چی بگم من نمیدونم چندسالته
چند وقت بعد بچه اوردی

ولی این حس در کل برای همه پیش میاد

منم خیلی به این فکر میکنم میگم زود بچه دار شدم و پشت هم افتادن الان پسرم 7 ماهشه دوماهه باردارم واقعا موندم چیکار کنم هم میگم باهم بزرگ میشن سختیشون یهوییه هم میگم من هنوز 19 سالمه و میتونم از پس دوتا بچه بربیام

خب شما مگه بعد چه مدت بچه دار شدید؟ بنظر منم چند سالی رو باید دو نفره سپری کرد. ما بعد ۵ سال تصمیم گرفتیم و راضی ایم

منم وقتایی ک فشار رومه اینطوری میشم

سوال های مرتبط

مامان فسقلی✨



Updating…💡📈📚🪡🧠 مامان فسقلی✨ Updating…💡📈📚🪡🧠 ۶ ماهگی
میدونم ما مامانا هم گاهی خسته میشم
گاهی که چه عرض کنم…
بهتره بگم بیشتر وقت ها…
اما تا حالا از ته دلتون بابت وجود کوچولوهاتون خدارو شکر کردین؟!🥺

امشب یه مراسمی بودم
دخترمم جلوی پام برای خودش غلت میزد و بازی می کرد
دخترعمومم جلوم نشسته بود
پنج سالی میشه که ازدواج کرده
دائم نگاهش به بچم بود و تو فکر رفته بود
معلوم بود حواسش به اطراف نیس
همینجور گوشه چشمش هم اشک میومد
میدونم سه سالی هست که بچه میخواد
اما خدا صلاح ندونسته…
اون لحظه میتونستم ذهنش رو بخونم و دلیل اشک هاش رو فهمیدم
خیلی ناراحت شدم
از ته قلبم دعا کردم به زودی زود باردار بشه

یا دوهفته پیش
که برای مراسم علی اصغر رفتیم
دوستمم اونجا بود
اونم میگف دو سالی میشه که اقدامه
دلش از حرفای اطرافیان پرررر بود
چشماش هم مثل کاسه خون
خیلی دلم گرفت…

تو رو خدا همیچوقت ناشکری نکنین
میدونم یه وقتایی کوچولوهامون خیلی اذیت می کنن
خیلی گریه میکنن
ما هم کلافه میشیم
اما بیاید فقط خداروشکر کنیم

برای چشم انتظارها هم دعا کنین
خیلی سخته چشم انتظاری…
و بدتر از اون حرف های اطرافیان…🥺💔

ای کاش هیچ زنی روی زمین وجود نداشت که از حق مادرشدن محروم بمونه🥺