#شیر شب وابستگی شدید جیغ نق گریه
هیشکی درد منو نمیدونه علیسان از بد تولد دوساعت یه بار برا شیر پا میشد جوری بود شب تا صبح من ۶ یا ۷ بار پا میشدم و ساعت ۴ صبح پی پی میکرد به مدت ۳ ماه از ۶ ماهگی وابستگی انقدر زیاده که فقط باید بچسبه به من .بغل کردنش یه طرف نق زدن یه بندش یه طرف فقط خوابه صدا نداره من که عاشق آهنگ گوش کردن بودم حالم از اهنگ بهم میخوره فقط میخوام سکوت باشه بعضی وقتا میشینم گریه میکنم گفتن تحمل کن یکسالش بشه میره برا خودش بازی میکنه بزار چار دست و پا بره بزار فلان بشه و ... نشد که نشد الان به وقت یکسالگی شبا ۵ دفعه بیدار میشه ۳ بار شیر ۱ بار آب یه بار پستونک یعنی خسته ترینم بعضی شبا اصلا دلم نمیخواد بخوابم غذا اصلا از دستش نمبتونیم بخوریم انقدر میاد سفره رو میکشه و بهم میریزه نمیتونیم یه لقمه بخوریم یکساله با شوهرم یه جا نمیخوابم توی صندلی غذا نمیشینه توی روروئک نمیشینه شبا یه جوری گریه میکنه بیدار میشه برا شیر با پستونک یا آب که خوابم که میپره هیچ سردرد میشم و فقط میخوام زار بزنم خلاصه بگم جونم بزاش میره ولی دیگه حالم بهم میخوره از زندگی دیروز رفتیم بیرون یعنی تو رستوران بچه های هم سنش بودن و توی آلاچیق نشسته بودن مثل ما یا داشتن به راحتی غذا میخوردن کنار خانواده هاشون یا با وسایلشون بازی میکردن علبسان سفره رو میکند نونا رو پرت میکرد غذا رو تف میکرد دستمال کاغذیا رو پاره مسکرد میذاشت دهنش سوییچ ماشینو انقدر زد تو شیشه آلاچیق مسئوله اومد شاکی شد منوی رستورانو داشت پاره میکرد یعنی حالم بهم خورد از بیرون رفتن برگشتنشم انقدر تا خونه غر زد تو ماشین انقر شعر خوندم انقدر باش بازی کردم تا رسیدیم خونه دیگه روی گریه نداشتم وافعا دیگه بریدم و خستم

۱۶ پاسخ

فک کنم کم بیرون میبریش
بیشتر بیرون ببرش بزار تو فضای باز انرژیشو خالی کنه

الهی بمیرم برات نه پسر من یکی دو بار ما میشه اگرم جاش راحت باشه که تا صبح میخوابه برای آب بلند میشه . روی مبل راحته میخوابه تا صبحم ولش کنم میخوابه ولی بلندش کردنی ک جاشو عوض کنم بزارم رو تختش بلند میشه . بخدا پسر منم همینه شانس آوردم که پیش مادر شوهرم اینا زندگی میکنم برای همون بچرو میدم اونا بگیرن خودمون غذا میخوریم برای منم شلوغه یه جا بند نمیشه یه خوردنی بهش میدی نمیخوره با دندونش میکنه میندازه اونور

واای چه‌قدر اینایی که گفتی شبیه سید حسین منه مایم اصلا نمیتونیم غذا بخوریم من در حال راه رفتن غذا میخورم و همه رو قورت میدم
شبا هم با صدای خیلی بلند گریه میکنه هر کار میکنم ساکت نمیشه منم اعصابم خورد شد این قد محکم به پیشانیم زدم یه بارم با شیشه شیر محکم زدم تو سرم و خیلی داستانهای دیگه..........

عزیزم گفتم بهت علیسان من از پنج ماهگی خودش برا شیر بیدار نشد الان شبا آب میذارم بالا سرش گاها تو خواب خودش میدونه پشت بالشتش هست برمی‌داره تو خواب میخوره گاها پیدا نمیکنه من میدم دستش میخوره تو خواب ولی شیر نه
ولی در مورد بهم ریختن سفره عین پسر توست نون پرت میکنه سفره میکشه غذا رو میریزه
سخت نگیر از شيطنت شونه کمی بزرگ شه خوب میشن گریه نکن سخت نگیر بیخیال شو

بیشتر حرفات و درک میکنم چون پسر منم همینطوریه از خونه موندن تا بیرون رفتن یعنی تو عذابم همینجوری سفره برامون نمیزاره بیرون رفتنی جیغ میکشه کالسکه نمیشینه تو بغل نمیمونه رستوران که اصلا نمیرم چون میدونم برم چی میشه گاهی وقت میریم یه بشتنی بخوریم با سرعت 120میخوریم و درمیاییم اصلا روزگارم داغونه غصه نخور تموم میشه این روزها کاری نمیتونیم بکنیم فقط باید صبر داشته باشیم وتحمل🥲

پسر منم همینطوره منم همش خونم تا ببینم کی این خوب میشه .من تو خونم که ارامش ندارم .تازه من دوتا بچه دارم هر کدومشون به یه طریقی دیگه اعصاب هیچی رو ندارم

تو بارداری چیا میخوردی بیشتر؟؟بستنی نسکافه؟؟

نفس ببین کیان همین مدلی بود براش حرز امام جواد اصل پیدا کردم خداروشکر خداروشکر ایتقد خوب شده

دقیقا انگار داشتی دختر منو توصیف میکردی

عزیزم منم درکت میکنم ایهان خیلی شلوغ میکنه ی غذا درست حسابی از،دستش نمیتونم بخورم جایی هم میریم مث علیسان انقد شلوغ کاری میکنه ک ترجیح میدم خونه باشم واقعا سخته

عزیزم بعضی از بچه ها همینن دیروز یه مراسم دعوت بودیم هم سن و سال های پسرم داشتن برا خودشون بازی می‌کردن پسر من داشت جیغ میکشید خودشو میزد زمین داد گریه انقد که گریه کرد گفتن بچه رو چشم زدن آوردن اسپند دود کردن و فلان اصلا آروم نشد به زور خوابوندمش باز بیدار شد گریه جیغ میزد نه شام خوردم تو مراسم نه میوه فقط سر پا بودم تا وقتی اومدیم خونه یه دست کتک خورد اونجا انقد که اعصابم خراب بود بچه های مردم انقد که ارومن آدم میخواد بچه رو بخوره ولی امان امان از پسر من نه شب دارم از دستش نه روز تاپیک هامو ببینی انقد که نق نقو و گریه کن هس

منم پسرمو با این ماشین هر جایی فکر کنی میبرم کیف میکنه دیگه بهم نمیچسبه، قبلا هم مثل پسر شما بود

تصویر

عزیزم اخه شاید جاییش درد میکنه یا چشم نظر
اگه میتونی یه سر کتاب براش باز کن عالیه

از غر زدن نگو که وای از وقتی بیدار میشه تا خود شب غر میزنه 😭😭😭

پسر منم شب یک بار شیر مادر ۲ بار هم با جیغ وگریه بیدار میشه مهلت نمیده شیر خشک درست کنی یک بار هم آب

همه ی بچه ها همینن دیگه. باید قلق بچت دستت بیاد.

سوال های مرتبط

مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 ۱۳ ماهگی
خدایی قبول دارین یه سری چیزا تو بچه داری شانسیه؟ مثلا بعضیا بچه هاشون به طور خودکار خودشون شیر شبشونو قطع میکنن. خدایی خیلییی نعمت بزرگیه.
من دیگه برا این قضیه دارم دیوونه میشم😔😔
شبا آرتینا میذارم تو تخت کنار مادرش کنار تخت خودمون. بعد مثلا از وقتی شیر میخوره میخوابه، تا شیر بعدی که بیدار بشه حدودا ۲ ساعت یا بعضی وقتا ۲ ساعت و خورده ایی میشه. من دفعه اولی را پا میشم بهش میدم که ببینم اگه بخوره بازم بیدار میشه یانه. دفعه ی بعدیش هم رو همون تایم بیدار میشه. بعد تختش حالت گهواره ایی یکم تکون میخوره. بعضی وقتا شاید دو سه بار شده که تکونش دادم(تایم طولانی)، آروم شده و خوابیده. اما بیشتر وقتا یه عالمه تکونش میدم دستمم درد میگیره🥴😔 اما آخرش گریه میکنه و مجبورم پاشم بشینم شیرش بدم. حتی بغلش میکنم دورش میبرم، یا میذارمش رو پام تکون میدم، اما اصلاااا فایده نداره. همینجور که خوابه دهنش بازه و دنبال سینه میگرده🥹
از ۵ صبح به بعد که بدتره😢 بعضی صبحا انگار دارن جونمو از بدنم میکشن.
اگه بهش ندم که بیدار بشه بداخلاقه، باید خودش بیدار بشه.
وقتی هم میخوره ول کن نیس🤦‍♀️🥴 با گوشه انگشتم درمیارم از دهنش، گریه میکنه، میذارمش رو پام تکونش میدم. بعضی وقتا میخوابه بعضی وقتا نه.
پستونک و شیشه هم که هییییچ🤦‍♀️🤦‍♀️
بخدا صبحا نا ندارم پاشم😔
حتی شبایی هم که سیر سیر غذا میخوره و نزدیک خوابشم هست بازم بیدار میشه☹️
یعنی حتما باید کاری کرد؟ یا همینجور ادامه بدم، خودش نمیخوره دیگه🤦‍♀️ واقعا موندم چیکار کنم.
قدیمیا که میگن ولش کن، ما که به بچه هامون شیر دادید چی شد🤦‍♀️😐