۴ پاسخ

به احتمال زیاد کمبود آب بدن باشه مایعات بیشتر بهش بده رفع میشه

یا عفونته گلم اگه علائمی مث تب و خارش هم داشته باشه
یا خدایی نکرده زبونم لال سنگ کلیه

آب و مایعات زیاد بهش بده اگر عفونتی داشته باشه دفع میشه

تجربه ندارم ولی شورت نخی پاش کن..بگو یه مدت بعد از اینکه خودشو میشوره با دستمال هم خشک کنه..
بعد موقع دفع سنگ کلیه هم اینجوری میشن بعضیا

سوال های مرتبط

مامان شاهزاده محمد مامان شاهزاده محمد ۵ سالگی
سلاااام خانما
لطفا راهنمایی کنینننننن

پسرم ۵ سال و نیم
همشششش در خال باج دادن ب دوستاش
فرقی نمیکنه پسر و دختر عموش باشن،،
بچه های خاله ش باشن
دوستاش باشن
کلاااا در حال باج دادن ک اونا باهاش بازی کنن،،
وسیله هاش و... کلا از عر نطر در خال باج دادن
و من خیلی دارم اذیت میشم
حالا نوبت مشاوره گرفتم تا ببینم چی میگه
نگران آینده شم ک این باج دادنه واسش بمونه و بشه کار همیشگیش😭😭😭😭😭😭😭😭

از شانس ید من،ی همسایه چن ماهه اومده ک دو تا بچه کوچیک داره همونایی پسرم
همششششش بیرون تو کوچه ن😭😭😭😭😭😭
چن روزی هس ک پسر منم میره با اونا بازی کنه

از هر چی بدم میاااااد ب سرم می‌افتاد ما چن یاله اینجاییم با هیچچچچ کس در رابطه نبودیماینا اومدن شدن عذاب واسه من
وقت و بی وقت در میزنن میان دنبالش ،،
وقتی هم ب پسرم میگم سر ی تایم خاصی باید بری اینقدررررر گریه میکنه ک اصلا زیر چشماش کبود میشه

باهاش تایم میزارم تا حدودی ،،اما بازم فکر و دهنش اون پسره س

یکی دو روز ما نبودیم

دو روز اونا نبودن
پسرم بسسسس ک عضه خورد اصلا رنگ ب رو نداشت🥺🥺🥺🥺

حالا چیکار کنم من
چجوری مدیریت کنن
واقعا ذهنم قفل شده

امیدوارم هم شما راهکار خوبی بدین هم این مشاور جدید🥺☹️

بدم‌مباد از باج دادن قهر میکنن میرن ،باز میان در میزنن،ک ی باج جدید بگیرن تا دوست باشن یا وقتی تنها میمونن،باز میان
مامان سیدعلی وآیین مامان سیدعلی وآیین ۵ سالگی
دخترا بیاین یکم دردودل دوستای خوشگلم یکم حرف بزنیم نمیدومم چراابنجوری شدم.توی پیام های قبلم هیتش ک قصدبارداری نداشتم و خدا خوایت و شد و چیاکشیدم توبارداری ازنظرروحی .جسمی هم بماند.پسرم خیلی گریه میکنه گاهی.دوترداروداد خوب بود.امان انقد.اینفاکول تهیه کردم خیلی بهترشد.اما گاه و بیگاه نصف شبا باز گریه میکنه ک اینم بماند چون انقدی نیس و میشه تحمل کرد.مشکل خودمم.بچه تاسه صب هی خواب و بیدار یایدفعه شروع ب گریه میکنه.یا گاهی تاافتاب بزنه بیداره یاحتی شب تافرداصبش ی ریز بیدار.کل این یه ماه و خورده ک دنیااومده یاخونه مامانم اومدم یاخونه مادرشوهرم.چندروز اومدم خونمون.دستام گرفته گردنم.تنهایی ازپسش برنمیام همسرم بنده خدا هم خیلی کمکه.اما کم اوردم همش میتوپم ب نوزاد همش میگم دهنتوببند اه توچرااینجوری هستی و خیلی چیزای دیگه میگم خدایا بسه این چی بود ..دلم همش میره برای گذشتم.حس میکنم دارم نابود میشم.همسرمم میگه بخواب کلی کمکه.بچع نگه میداره صبم میره سرکار.دلم براش میسوزه‌همش گریه میکنم اون بنده خدا هرچی داد میزنم هیچی نمیگه