بعدشم زورام جوری شد یهو خیلی جیغ زدم ک گف بدو بریم رو تخت که سرش پایینه وقتی رفتم رو تخت شاید با 4 یا 5 تا زور بدجور بچه یهو اومد بیرون حس کردم قیچی ام یکی دوبار زد دکتر
دکترم دعوا کرد ولی گف نباید اینجوری یهویی با جیغ زور میزدی ولی واقعا اون لحظه دست خودم نبود بچه که اومد بیرون انگار وجودم سبک شد😭اینقد. گریه کردم باورم نمیشد مامان شدم 😭
هنوزم سخته واسم باورش ولی خب همه دردام قطع شد جوری که فقط میخواستم چشامو ببندم
بخیه ام خوردم دکترم نگف بهم چنتا اصلا درد نداشت در مقابل دردایی که قبلش میکشی واسه همین حالیت نمیشه 🥲
از همه مهم تر زمانیه که بچه رو میارن شیر بدی وقتی میک میزنه کل وجودت پر حس خوب میشه 😭😭😭😭خیلی خوب بود اصلا یادم نمیره

وزنشم 3500 بود
قدش فک کنم 49
ایشالا که خدا به همه اونایی که میخوان زایمان کنن چه طبیعی چه سزارین صبر زیاد بده مادر شدن واقعا سخته🥹🥺
هر کدومش یجور سختی داره ولی خب طبیعی بعدش واقعا راحتین برای همه ام مثل من اینقد طولانی شاید نشه اگه خیلی تحرک و ورزش داشته باشین که سر بچتون راحت بیاد تو لگن خیلی راحت تر و با تایم کمتری زایمان میکنین

تصویر
۱۳ پاسخ

چشمت روشن عزیزم

خداروشکر الان کوچولوت کنارت خوابیده🥹💗
یاد زایمان خودم افتادم چه حس خوبی بود🥺✨
همههه حسا باهم قاطی میشه
اون آرامشی که بعد زایمان داری
اون خوابی که بعدش تورو میگیره
اون دردی که بعد زایمان از بین میره
وااای چه خوبهههه🧸🥺

عزیزم❤️ خداروشکر برای سلامتی خودتو بچت

زایمان کردی ؟مبارکه بسلامتی عزیزم قدمش پرخیر وبرکت باشه واستون .خداروشکر ❤️😍

عزیزم شما ورزش و پیاده نداشتی مگه؟

خداروشکر عزیزم.
اپیدورال تزریق نکردی؟

خداروشکر ب سلامتی بغلش کردی گلم

عزیزم مبارکت باشه

منم طبیعی میخاسم واقعا ولی بچه نچرخید و سرش بالاس🥲

سلام عزیزم مبارکه
خوشحال شدم که زایمان کردی
قبل از زایمان با حساب سونو آخر وزن بچه ت چقدر اختلاف داشت؟

ای جان افرین مامان قوی من فوبیام از برش و بخیه س از برش حس کردی چیزی بی حسی زدن برای بخیه و برش؟

عزیزم ای جانم
ممنون که گفتی تجربه زایمانت رو ، الهی دختر گلت سالم و صالح و سرباز امام زمان باشه💝🌷🌺💖

عزیزم چ ورزش های کردی!از کی ورزش کردی

سوال های مرتبط

مامان جوجه🐣🩷 مامان جوجه🐣🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (پارت۴)
❌❌❌❌❌
با کمک ماما بلند شدم رفت سمت اتاق زایمان تا بحال اتاق زایمان رو از نزدیک ندیده بود و وقتی رفتم داخلش خیلی ترسناک بود برام ،من تا الان دوبار اتاق عمل رفتم اینقدر برام ترسناک نبود که اتاق زایمان رفتم
سریع روی تخت دراز کشیدم و دستگاه اکسیژن و فشار خون و ان اس تی وصل کردن برام ،خیلی درد داشتم و اصلا نمی‌تونستم تحمل کنم که دوباره یه دوز دیگه برام تزریق کردن،دکترم میگفت زور بزن و نمیدونم توان زور زدن رو نداشتم یا زور میزدم بچه بدنیا نمیومد،همون لحظه ضربان قلب بچه کم شد و میخاست ببرن منو سزارین کنن ولی دکترم سریع اومد بتادین ریخت روم و لحظه برش زدن واژن رو هم حس کردم و دونفر کنارم رفتن روی پایه محکم شکممو فشار دادن ،اون لحظه از درد و ترس کلی جیغ زدم و تا مرز سکته کردن رفتم ولی وقتی دخترم بدنیا اومدن اصلا نفهمیدم چی شد فقط اون لحظه بچه رو گذاشتم بغلم همه چیز فراموش شد و باورم نمیشد،دکترم گفت حالا زور بزن که جفتت بیاد بیرون که از درد و ترس رو به بهوش شدن بودم که دکترم گفت برات بیهوشی میزنم راحت بخوابی که جفتت رو بکشم بیرون هم برات بخیه بزنم
مامان محمد مامان محمد ۲ ماهگی
پارت ۳زایمان طبیعی
بعد آمپول دردا خیلی زیاد شد دردای خودم خیلی خوب و قابل تحمل بود میتونستم راحت ورزش کنم حرف بزنم ولی امپول زدن نتونستم ورزش کنم دیگه تا ۱۰:۵ فول شدم بردنم اتاق دیگه رو تخت مخصوص زایمان ده تا اسکات زدم رفتم رو تخت برش زدن اونم زیاد🥲 دو تا زور محکم زدم دکترمم به شکمم فشار میاورد همش که خیلیا میگن دردش زیاده ولی برای من قابل تحمل بود چیزه خاصی نبود که انقدر بزرگش میکردن بعدش پسر نازم بدنیا اومد گذاشتن رو شکمم وقتی سرش اومد بیرون دیدم بند ناف ی دور دور گردنش پیچیده ولی شل بود، همین که پسرم اومد بیرون همه دردا رفتن وقتی بچه تو کانال زایمان درد زیادی نیست بیشتر دردا که خیلی سخته متعلق به باز شدن دهانه رحمه دیگه دهانه که باز شد بچه اومد تو کانال زایمان همش احساس دسشویی و فشار میکنی تا اینکه درد داشته باشی اون موقع خود به خود دوست داری فقط زور بزنی ، بند ناف رو بریدن پسرمو گذاشتن تو سبد ی زور دیگه زدم جفت اومد بیرون با اینکه خیلیا بهم گفته بودن جفت سخت میاد بیرون همش باید زور بزنی دکترا هم به شکمت فشار میارن ولی برای من اینجوری نبود
مامان آوینا🍭 مامان آوینا🍭 ۲ ماهگی
ساعت 3 ماما خصوصیم رفت بیرون یه پرستاره اومد خیلی مهربون بود اینم بگم از صبح هزار نفر زاییدن تاریخشون رند بشه برای سزارین 😂
من آبروم رفت اونجا طبیعی از صبح کل بیمارستان منو شناختن اینقد ناله میکردم
اتاق خصوصی داشتم ولی صدا میرفت اتاقای بغلی

پرستاره اومد گف بیا یکاری کنم بچت تا یه ساعت دیگه بیاد به ماما گف میخندیدن گف پس من میرم بیرون انجام بده تو حالت دستشویی ایرانی نشستم رو تخت گف اینجوری زور بزن موقع دردات ک واقعا تاثیر داشت بعدشم یه معاینه کرد ک کلی زور زدم
همون ساعت سه ام چون خیلی حس زور داشتم کیسه آبم سوراخ شده بود همینجوری آب میومد ازم
دیگه با اون معاینه رسیدم به 8 سانت و دیگه اوج دردا😀ولی خب بنظرم دردای اونموقع خیلی راحت تر رد میشه چون حس زورت میاد و زود تموم میشه ولی اولش تا فول شدن واقعا سخته و دردناک
دیگه 8 سانت ک شدم تند تند زورم میومد و همینجوری نشسته زور میومد
تا جایی که یهو حس کردم سرشو واقعا حس عجیبی بود قشنگ تو واژنم بود ولی خب قابل توصیف نیست
مامان جوجه🐣🩷 مامان جوجه🐣🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (پارت۳)
❌❌❌❌❌❌
دردم از بین رفته بود تقریبا که برام توپ اوردن که بشینم روش و حرکات اسکات و نرمش انجام بدم برای کامل باز شدن دهانه رحمم ،ساعت نزدیک ۶بعدظهر شد که دردم دوباره شروع شد ولی اینسری بخاطر این بود که بچه داشت میومد تو لگن برای زایمان
خیلی خیلی درد داشتم و دوباره حرکات سجده ای ماما گفت بزنم که خیلی درد داشت ،دردام اینقدر زیاد بود که دوباره اپیدورال یه دوز تزریق کردن ولی اونقدر تاثیری نداشت ،ماما خودش گفت اپیدورال بزنیم درد باز شدن دهانه رحم رو متوجه نمیشی ولی درد اینکه بچه میاد تو لگن رو متوجه میشی
هر وقت ماما معاینه میکرد اصلا درد رو بخاطر اپیدورال متوجه نمیشدم
میزدم ولی تاثیری نداشت که ماما گفت جوری باید زور بزنم که مدفوع بیاد،منم همون حین واقعا احساس مدفوع داشتم ،که اینقدر زور زدم و واقعا گلاب به روتون مدفوع اومد که سریع بلند شدم رفتم سرویس و وفتی اومدم بیرون دکترم رسید اومد وضعیتمو دید و گفت امادس بریم برای زایمان
مامان آیهان مامان آیهان روزهای ابتدایی تولد
داشتم از درد گریه میکردم که دونفر پرستار اومدن یکیشون کامل افتاد روم و با تمام توانش داشت شکممو فشار میداد واقعا دردش خیلی خیلی بده نفسم کامل میرفت با هربار فشارش ولی اگه شمارو تو بی حسی فشار بدن اصلا ادم نمیفهمه خلاصه کلی جیغ زدم تا تموم شد و داشتن با تخت میبردنم بخش که با برخوردای تخت به هر نقطه کوچیکی میمردمو زنده میشدم تا رسیدم بخش دوتا شیاف واسم استفاده کردن و نواربهداشتی گذاشتن و مسکن زدن و یه سرم زد که گفت این رحمتو جمع میکنه و تا موقع تموم شدنش شکمت درد میکنه باید تحمل کنی تا وقتی اون سرم تموم نشده بود درد داشتم ولی بعده اون دیگه هیچی تا وقتی که از تخت بیام پایین اولین مرحله سختش ماساژ بود دومیشم راه رفتن واقعا خیلی سخته ولی بار اولش سخته هربار که راه میری کم کم بهتر میشی من زیاد راه میرفتم ک زود خوب شم ولی اون دردایی که میکشیدم به خودم فحش میدادم ک چرا نرفتم طبیعی سزارینم دردای خودشو داره ک واقعا قابل تحمل نیستن شاید برمیگشتم عقب طبیعی رو انتخاب میکردم 😭چون الان کمر درد گردن درد سردرد دارم ولی کسایی ک اونجا طبیعی کرده بودن خیلی عادی نشسته بود انگار زایمان نکردن
مامان نی‌نی 🩵 مامان نی‌نی 🩵 ۱ ماهگی
خب ببخشید من رفتم باز اومدم با بقیه ماجرا🤣
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال
پارت ۵
رفتم روی تخت لیبر ،برش زدن اصلا اصلا حس نکردم بدترین قسمتش اونجا بود که چون بچه بیرون نمیومد از بالا فشار میدادم تا برنگرده و بیاد بیرون اونجا بود که واقعا درد داشت و من برای اولین بار داد زدم از درد،بچه‌ک‌اومد بیرون اون گریه میکرد من بد تر از اون ،‌نمیدونم چرا ولی خیلی گریه کردم و میلرزیدم ،بخیه زدن اذیت کننده بود با این که برام دوبار بیحسی زد ،اما چون من ترسیده بودم خودمو سفت گرفته بودم و واقعا می‌سوخت ماساژ شکمی درد نداشت برام چون انقد قبلش با آرنج به شکمم فشار آوردن بودن اون دگ چیزی نبود .هنوزم جای اون ساعد روی شکمم درد می‌کنه
ساعت ۶/۵ صبح پسرم با ناز و عشوه به دنیا اومد ☺️
اپیدورال خوب بود، کارم رو راحت کرد ،من بیش تر حس میکنم این که نمی‌تونستم زور بزنم بخاطر این بود ک آموزشش رو ندیده بودم و نمی‌فهمیدم باید چیکار کنم البته اپیدورال بی تقصیر نبود ولی نه اونقدر که بگم راضی نیستم ازش
جای سوزنش درد می‌کنه هنوز و کبود شده
زایمان سخته ....و آدم بعد از انجامش حس می‌کنی یه ابر انسان شدی ،قدرت واقعیتو میفهمی و انگار از نو ساخته شدی ...برام جالب بود ،حس غرور داشتم حس این من چقدر قوی ام من سخت ترین کار دنیا رو انجام دادم ... واقعاً امیدوارم همه ی چشم انتظار ها تجربه کنن.
نی‌نی من خدا خواسته بود ،و قربون خدا ک‌همیشه بهترین هارو برا بنده هاش میخواد
مامان پرتقال🍊 مامان پرتقال🍊 ۱ ماهگی
📌تجربه زایمان پارت سه

رفتیم تو بخش یه پرستار برام شیافت گذاشت و لباسامو عوض کرد و رفت بچمو اورد گذاشت رو سینه ام🥹
حسی که اون لحظه داشتمو هیچ جوره نمیتونم توضیح بدم خیلییییی خوب بود همش میگفتم من اگه بچمم بیارن باورم نمیشه که این چجوری از شکم من اومده بیرون اصن اینو من خودم زاییدم آیا؟ واقعیه یا کیکه؟ 😂
ولی وقتی گذاشتش رو سینه ام حس کردم یه تیکه از وجودم رو بهم برگردوندن
باصدای بلند گفتم ای روووود قشنگم و بعدش خدارو صدهزار مرتبه شکر کردم بخاطرش
تا چند ساعت گفتن که نباید چیزی بخورم . تو بیهوشی برام سوند رو گذاشتن و در اوردن فشار های رحمی هم فقط اخرش متوجه شدم
پرستار اومد برا بلند شدن از تخت کمکم کنه یادم افتاد که اول باید پاهامو از تخت اویزون کنم
کل سختی زایمان فقط همینجا بود یکم سخت بود برام بلند شدن بقیشو اصلا نفهمیدم با کمکش تا نزدیکای سرویس بهداشتی رفتم و بعدش دیگه خودم سرپا شدم
خیلییییی خوب بود دست دکترم خیلی سبک بود برام و اگه صدبار برگردم عقب بازم سزارین و بازم همون دکتر رو انتخاب میکنم🥹
مامان جوجه رنگی🐣🐦 مامان جوجه رنگی🐣🐦 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۸
۴۰ هفته ۵ روز زایمان کردم
بچم ۳۵۰۰ وزنش بود
ناخن هاشم بلند بود چون تا آخرین هفته مونده بود
یه شب بیمارستان خوابیدم بعدش مرخص شدیم
الان که به زایمانم فکر میکنم میبینم با اون همه دردی که کشیدم ارزشش رو داشت که زایمان طبیعی رو تجربه کردم حتی اگه یه زمانی زایمان بعدیم سزارین باشه بازم پشیمون نیستم که زایمان طبیعی رو تجربه کردم وقتی بچمو دیدم بدن داغشو حس کردم خیلی خوب بود یه حسیه نمیشه توصیف کرد 🥹
درد طبیعی همون لحظه که بچه بیاد درد تموم میشه ولی سزارین بهوش که میای شکمت ۷ لایه پاره شده ولی بازم هر دو تا زایمان بخیه ها درد دارن
تخت کناریم سزارین کرده بود سه تا سرم بهش وصل بود که یکیش پمپ درد بود هر چند ساعتم هی میومدن براش شیاف مسکن میزدن
منم درد داشتم ولی فقط روز اول شیاف میذاشتم بعدش دردم آنچنانی نبود فقط بخیه هام حس میکردم که سفت بودن که خودشون یکی یکی افتادن
خداروشکر میکنم که زایمانم یه خاطره خوب شد برام
زایمان چه سزارین باشه چه طبیعی هر دوتاش درد و عوارض داره و دست خودمونه کدوم راه رو بریم
و البته بدن با بدن هم فرق می‌کنه بعضیا فقط یه نوع زایمان براشون راحته