۳ پاسخ

نه منم دقیقا تو هرچیزی رفتم و کم نذاشتم
بیشتر از یه عروس در خدمتشون بودم
اما دیگه تصمیم گرفتم نباشم کم باشم در حد فقط عروس

مادر شوهر منم یماه چشمشو عمل کرده نه زنگ زدم پرسیدم نه رفتم دو روز پیش گفتم با شوهرم بریم چون اونم نرفته زنگ زدیم گفتن خونه نیستیم بیاییم میزنگیم بیایین که زنگ نزدن دیروز هم باز گفتیم گفتن مهمونیم منم گفتم خوب شده دیگه نمیخاد عیادتش بریم نمیخاد مارو ببینه منم سر یه موضوعی دعوا کردیم

من همیشه میگذرم و خوبم باهاشون اما بعضی رفتارها دلمو میشکنه با این حال دیشب زنگ زدم ولی نرفتم

سوال های مرتبط

مامان دوتا فسقلی مامان دوتا فسقلی ۵ سالگی
میبینی از مساجد زنگ میزنن یا از یه جایی زنگ میزنن و نظرسنجی میکنن ما هم جواب میدم
الان یه خانومه زنگ زد گفت خانم فلانی گفتم بله گفت از فلان جا زنگ میزنم شما فرزند زیر شش سال دارین گفتم بله دوتا دیگه شروع کرد به سوال کردن منم قبل جواب دادن گفتم ببخشید شما از کجا زنگ میزنین آدرستون کجاست گفت از فلان جا و میخوایم خانوما رو شناسایی کنیم براتون کارگاه برگزار کنیم منم گفتم خب منکه نمیخوام شرکت کنم چرا اطلاعات بدم گفت دیگه من باید اطلاعات رو ثبت کنم منم گفتم خب نمیشه که من چرا اطلاعات بدم خلاصه اصرار کرد منم گفتم بپرس ولی اگر سوالتون رو نخوام جواب بدم نباید مشکلی داشته باشین گفت باشه اسم بچه ها رو با پدرشو رو گفتم دیگه اومد تاریخ تولد و کد ملی بگیره گفتم شرمنده من اینا رو نمیتونم بگم قصد شرکت هم ندارم فکر میکنم ادامه دانش الکی باشه خانمه هم گفت باشه خدافظ
شما میبودین اطلاعات میدادین؟؟؟؟منکه تصمیم گرفتم دیگه به هیچ کس اطلاعات ندم از کجا معلوم راست میگفته باشه
مامان سیدعلی وآیین مامان سیدعلی وآیین ۵ سالگی
بیاین هم فکری.من کلا هرساله تابستونا کلاس نقاشی مدادرنگی رنگ روغن اینا میذاشتم خییییییلی هم بچه هامیومدن عالی بود همچی.مستقل بودم ی کارگاه کوچیک توی مغازه های پدرشوهرم دوتا بودن راه اتداختم تودرتو.پسر و دختر میومدن.پارسال از اموزشگاه زنگ زدن بهم گفتن بیابرای ما .حسته شده بودم بعد یکی دوسال دوباره شروع کردم امااین بار برای اموزشگاه ن مستقل.ی هفته پیش هم زنگ زدن بهم گفتم نمیتونم بچم ی ماهشه و شرایط اینجوریه.کلی درخواست داشتم.گفتم خب باشه.زنگ زدن بیابرنامه ریزی اینا گفتم نمیتونم پسرم خیلی بیتابی میکنه.گفتن خودمون پس برنامه ریزی نیکنیم.اموزشگاه هم خیییییلی نزدیک خونه مادرشوهرم ایناس.روبه روشه.حالاک داره کلاساشروع میشه اعلام شده..میبینم سخته هفته ای سه بار یا بیشتر همش بچه بغل.ببرم پیش مادرشوهرم.پسربزرگمم فوقش باخودم بیاد.بچمم تابیدارشه جیغ میزنه باید فورلشیربدم.بعد خواب فقط اول سینمو میگیره.موندم چکارکنم.بنظرتون سخت نیس ابن شرایط؟زنگ بزنم کنسل کنم همچیو؟حداازهمه ی اینا.شمابودین بابچه ی یه ماهه و ۵ساله چنین چیزی قبول میکردین.مدام تومسیر انگار.اون وسط هی نگران گریه بچه