میبینی از مساجد زنگ میزنن یا از یه جایی زنگ میزنن و نظرسنجی میکنن ما هم جواب میدم
الان یه خانومه زنگ زد گفت خانم فلانی گفتم بله گفت از فلان جا زنگ میزنم شما فرزند زیر شش سال دارین گفتم بله دوتا دیگه شروع کرد به سوال کردن منم قبل جواب دادن گفتم ببخشید شما از کجا زنگ میزنین آدرستون کجاست گفت از فلان جا و میخوایم خانوما رو شناسایی کنیم براتون کارگاه برگزار کنیم منم گفتم خب منکه نمیخوام شرکت کنم چرا اطلاعات بدم گفت دیگه من باید اطلاعات رو ثبت کنم منم گفتم خب نمیشه که من چرا اطلاعات بدم خلاصه اصرار کرد منم گفتم بپرس ولی اگر سوالتون رو نخوام جواب بدم نباید مشکلی داشته باشین گفت باشه اسم بچه ها رو با پدرشو رو گفتم دیگه اومد تاریخ تولد و کد ملی بگیره گفتم شرمنده من اینا رو نمیتونم بگم قصد شرکت هم ندارم فکر میکنم ادامه دانش الکی باشه خانمه هم گفت باشه خدافظ
شما میبودین اطلاعات میدادین؟؟؟؟منکه تصمیم گرفتم دیگه به هیچ کس اطلاعات ندم از کجا معلوم راست میگفته باشه

۱۵ پاسخ

آره خوب کردی کدملی ایناربطی نداره به کارگاه

آفرین عزیزم واینکه شمارشو حتما زنگ یزن به 110 بده و بگو داره همچین اطلاعاتی جمع آوری میکنه

آفرین خیلی خوب گفتی حالااگه من بودم هول میشدم همه چی رومیگفتم بعدم استرس میگرفتم که چرابه کسی که نمیشناسم آماردادم

نه عزیزم هبچ وقت به کسی اطلاعات ندید معلوم نیست از کجا هستن و قصدشون چیه اگه از مسجد هستن کارگاه دارن بگو حضوری میام ثبت نام میکنم اگه اسرار کرد گوشب و قطع کن

اصلا چنین افرادی زنگ میزنن از همون ابتدا قطع کنید ...نگران این نباشید که بی ادبی کردید ..فورا قطع کنید

تا کدی رو گوشی نیاد و ندین یا لینکی باز نکنین و... هیچ کار با کد ملی نمیتونن بکنن ولی خب منم بودم چیزی نمیگفتم یهو قط میکردم 😄چون شرکت نمیکردم اطلاعاتی هم نمیدم

خوب کاری کردین

آفرین بهترین کار رو کردی ممنون که گفتی یادم باشه اگه روزی باهام تماس گرفتن هوشیار باشم

آفرین بهترین کارو کردی فقط شمارشو بده پلیس پیگیری کنه.

براووو

کار درستی کردی منم بودم نمیدادم

اصلا هر کس زنگ زد اطلاعات خواست نده واقعا یعنی که چی .کار درستی کردی

منم نمتونم اعتماد کنم🙃

کار درستی کردی عزیزم شک نکن 👍

منم اطلاعات نمیدم چون نمی تونم اعتمادد کمم

سوال های مرتبط

مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم
مامان آراد🎆 مامان آراد🎆 ۵ سالگی
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
مامان سیدعلی وآیین مامان سیدعلی وآیین ۵ سالگی
بیاین هم فکری.من کلا هرساله تابستونا کلاس نقاشی مدادرنگی رنگ روغن اینا میذاشتم خییییییلی هم بچه هامیومدن عالی بود همچی.مستقل بودم ی کارگاه کوچیک توی مغازه های پدرشوهرم دوتا بودن راه اتداختم تودرتو.پسر و دختر میومدن.پارسال از اموزشگاه زنگ زدن بهم گفتن بیابرای ما .حسته شده بودم بعد یکی دوسال دوباره شروع کردم امااین بار برای اموزشگاه ن مستقل.ی هفته پیش هم زنگ زدن بهم گفتم نمیتونم بچم ی ماهشه و شرایط اینجوریه.کلی درخواست داشتم.گفتم خب باشه.زنگ زدن بیابرنامه ریزی اینا گفتم نمیتونم پسرم خیلی بیتابی میکنه.گفتن خودمون پس برنامه ریزی نیکنیم.اموزشگاه هم خیییییلی نزدیک خونه مادرشوهرم ایناس.روبه روشه.حالاک داره کلاساشروع میشه اعلام شده..میبینم سخته هفته ای سه بار یا بیشتر همش بچه بغل.ببرم پیش مادرشوهرم.پسربزرگمم فوقش باخودم بیاد.بچمم تابیدارشه جیغ میزنه باید فورلشیربدم.بعد خواب فقط اول سینمو میگیره.موندم چکارکنم.بنظرتون سخت نیس ابن شرایط؟زنگ بزنم کنسل کنم همچیو؟حداازهمه ی اینا.شمابودین بابچه ی یه ماهه و ۵ساله چنین چیزی قبول میکردین.مدام تومسیر انگار.اون وسط هی نگران گریه بچه
مامان 💖متین_متینا💖 مامان 💖متین_متینا💖 ۵ سالگی
مامانااااا دختر جاریم مهمونی دعوت شده . بعد هنوز برنگشتن تهران . ( کوچیکه ۱۵ ایناس ) زنگ زد ازم لباس قرض خواست بهش گفتم باشه بیا ببرم عزیزم . بعد انصافا من از جاریم چیز بد ندیدم و خیلی برام قابل احترام ( اما کلا یا بقیه اعضای خانواده همسرم قطع ارتباط هستیم ) الان مامانم میگه کاش نمی‌دادی باز میبرن جادو جنبل میکنن براتون ( منظورش جاریم نیست مامانم ها منظورش خب اینا الان خونه مادر شوهرم اینا میمونن لباس دم دست شون هست ک باز کاری کنن ) چون قبلاً هم خواهر شوهرم چندین بار برامون دعا گرفته . حتی علنی تو دعوای آخر ب شوهرم گفت رفتم دعا بگیرم جدا شی ازش راحت شی دیگه بچه دار نشو ازش ها ( اون موقع نمی‌دونستن من دخترم باردارم )



حالا ب نظرتون واقعا با لباس میتونن کاری کنن؟ مامانم شک انداخت ب دلم . از طرفی بچه اس میگم لباس نیاورده ی بار میخواد بره جمع دوستاش بپوشه بزار بدم





کودک فرزند فرزندپروری فرزند پروری. تب استامینوفن اسهال . دل درد کولیک اهورا نی نی