۱۰ پاسخ

خوب بچه میگه شب شده سیاه کشیده دیگه

والا معلما روانشناس نیستن . حالا با یه بار یه نقاشی کرده بچه نمیشه نطر داد درباره اش

مربی ها فقط بلدن برچسب بزنن که بگن ما میفهمیم
دقت کن ببین اگر اکثر نقاشی ها یا خط خطی هاش سیاه اونوقت ببر مشاوره

آ ره خب بچه عقل داره خودش داره نقاشیشو توصیف میکنه که مثلا شب شده ، معلمش با چه منطقی توصیف میکنه نقاشیه بچه رو ؟ 😑 به نظرم خیلی هم خلاقه

دخترم من هیچ نقاشی رو تک رنگ نمیکنه ،همش رنگ رنگی مثلا یه سیب که بهش میگم یا فقط قرمز یا فقط زرد ۱۰ رنگش میکنه میکنه من رنگ رنگی دوست دارم باشه

پسر من کوچیکتر بود رنگ صورتی دوست داشت بزرگتر شد گفت من عاشق رنگ سیاهم بهش میگم چرا؟ میگه چون خفن تره😄

😂😂😂ی چيزي می‌گوید بجه خواسته شب رو بکشه خوب بگه یعنی شب شده بلد نبوده خوب بهش یاد بده می دونه چه کار کنه ربطی به ترس نداره

عمیق فکر نکن
بهش بگو آفرین حرفت عالیه و زیبا ایولااا پسر با استعدادم
ولی برای اینکه نقاشیت عالی دیده بشه ابرهات آبی کن این اصول نقاشی و رنگ آمیزی
ما هم نقاشی کشیدنی ابرها رو فقط آبی میکردیم تا نقاشی مون عالی دیده بشه

اگه خودت نشونه های دیگه ای حس نکردی در مورد ترس ،
بنظرم نشونه ی خلاقیت آقا متینه

خوب عزیزم اولین مدرسه اش هنوز کوچیکه ولی تو خونه هی ابر بکش آبی رنگ کن بزار یاد بگیره آره به بچه ی خواهر منم گفته بودن افسردگی داره بچا

سوال های مرتبط

مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم
مامان عشقام مامان عشقام ۵ سالگی
بچها دیدین روانشناسا میگن وقتی پرخاشگری کرد یه چیزی خواست میشینی جلوش اروم میگی من داد بزنی نمیشنوم یواش بگو بعد که خواستشو گفت میگی نه عزیزم ماالان نمیتونیم اینکارو کنیم ولی دوتا پیشنهاد جالب دیگه بهش میدی از بین اوناانتخاب کنه بعد میگن تو هرسنی نمیدونم بچه دوسال نیم من مثلا ساعت دوازده شب میگه من میخوام تو هال جلوکولر بخوابم و من نمیخوام از حموم اومده جلوکولر بخوابه شب به این موضوع گیر ندید این یه مثاله) هرچی از این روشااستفاده میکنی باز جیغو داد میکنه حرف خودشو میزنه از طرفیم خب اطرافیانم یکم گاون من همیشه قاطع و مهربون فقط و فقط چیزایی که برای سلامتیش صلاح ندونستم انجام بده نه گفتم بهش وگرنه ریخت و پاش تو خونه ی خودم که امن و راحت بوده نه نکفتم همش رو تا بچه یکم گریه کرده گفتن وا بذار بره بچرو اذیت نکن انگار من زن باباشم اینطوری بچم یاد گرفته نه یعنی نه نیست یعنی گریه کن انجام میشه بعد اصلا پیشنهادای جالب وقتی بچه طی روز سیصد تا درخواست غیر منطقی داره دیگه همه پیشنهادات براش عادی و غیر جالب میشه....