۴ پاسخ

کی قراره پس بهشون استقلال یاد بدیم!!! من اولین روزیکه دخترم با سرویس میخواست بره گفت نمیشه مامان تو هم بیای گفتم نه مامان همیشه با خانم سرویس میری و برمیگردی و با بوس فرستادمش وقتی اومد خیلی خوشحال برگشت گفت مامان من خودم با سرویس رفتم چنان با ذوق گفت که فهمیدم کار درست رو انجام دادم

خیلی خوبه ک براش ،حالا دختر من دم مدرسه میرسم بدش میاد میکه تو نیایین خودش میره تو میاد بیرون از اینور بوم افتاده

اتفاقا بهترین موقعیته
کلی هم بهش خوش میگذره
دیگه شمارم اونجا یادش میره

استرس داره خوب ولی مسئولیت داره براشون خوب قبول کرد ببرن

سوال های مرتبط

مامان امیر محمد مامان امیر محمد ۵ سالگی
بیاید بگید چکار کنم وپسرم دندون های بالاییش چعار تاش خراب شده بود بعد یکبار با صورت افتاد شکست بعد چند روز یکبار عفونت میکردورم کلی اریت میشد بردیم دکتر گفت این با بیهوشی هم درست کنیم با کوچیکترین ضربه میشکنن فقط بکشید که اذیت نشه عفونت نکنه بیشتر از دوسال گذشته
حالا میره پیش دبستانی چها شنبه گفت به معلمم بگو من چند روز نمیام مریضم منم گفتم نه نمیشه اینجوری بگی باید بری با دوستات.بازی کنی کاردستی درست کنی دسگه هیچی نگفت دیروز دوباره رفتم دنبالش گفت من چند روز نمیرم گفتم چرا گفت همه بچه ها دندون دارن من ندارم انقدر گریه کرد و ناراحت بود کلی گفتم تو داری بزرگ میشی دندون های سفید و خوشگل درمیاری ساکت میشد باز شروع میکرد به معلمش مه گفتم گفت منم دقت میکنم انگار ناراخته گفتم شاید عادت نکرده زود بیدار میشه کسل
گفت میگم بخندید دندون هاتون و ببینم اینم نمیخندیده خیلی خودم ناراحت شدم معلمش گفت من سرکلاس درمورد دندون توضیح میدم که مال همه میفته دوباره درمیاد امابازم ناراحنم حتی الان که دارم مینویسم گریه میکنم دلم نمیخواد بچم ناراحت باشه دندون داداشمم اینجور بود کشیدن خب درمیاد حداقل ۷. ۸ سالگی
به نظرتون راهی هست زود تر دربیاد چکار کنم بچم حساس شده
مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۵ سالگی
سلام مامانا، یه مشکلی که چن وقته با پسرم دارم اینه که خیلی میترسه گم بشه مثلا تو آپارتمانمون حاضر نیست تنهایی تا حیاط بره، آپارتمانمونم کلا چهارطبقه و چهار واحده ما طبقه دومیم من بهش میگم دو طبقه رو برو پایین من از بالای پله ها نگات میکنم بازم میترسه بره، بهش میگم آخه از چی میترسی تو که بلدی ما طبقه دومیم میگه میترسم یکی درو باز کنه منو بدزده، پارک بریم من همیشه نزدیک تاب و سرسره ها زیرانداز پهن میکنم و چشمم بهش هست ولی تا من نرم کنار تاب و سرسره بایستم نمیره بازی کنه مگه اینکه پسرخالش باهاش باشه، کلا تا دو ثانیه منو نبینه یهو هول میکنه و گریه میفته، البته با مهد مشکلی نداشت و اونقدر وابسته نیست ولی همیشه از گم شدن میترسه، هرچقدرم باهاش صحبت میکنم که ما حواسمون به تو هست و ما که تورو نمیذاریم بریم بازم فایده نداره، توی مهدم اگه جایی میبردنشون میگفت مامان ترسیدم خانوممونو گم کنم، از لحاظ سر و زبون و اعتماد به نفس تو صحبت کردن خوبه و اصلا خجالتی نیست و کوچیکترم که بود اینطوری نبود ولی الان چن وقته اینطوری شده و بیرون میریم حاضر نیست دو قدم از من فاصله بگیره، نمیدونم چیکار کنم که انقد نترسه، البته من خودم موافق این نیستم که بچه تنها جایی بره با این اوضاع جامعه ولی دیگه انقد که پسر من میترسه ام خوب نیست