۱۱ پاسخ

چرا اول صبحی اولین تایپیک باید اینو بخونم الهی بمیرم برات و برای همه خانم هایی که مجبورن مثل شما با سختی کار کنن انشاالله همیشه اینطوری آدمای خوب و درست حسابی سر راهت قرار بگیره عزیزم امیدوارم همیشه تنت سالم و سلامت باشه همچنین بچت

الهی بگردم خاهر😔ولی بچتو هیچوقت تنها نذارپیشش توروخدا

خدا بهت قوت بده عزیزم ...
دلم خیلی گرفت مخصوصا پیش بچت کار میکنی پسر منم تو این سن همه چی متوجه میشه کاش میشد با خودت نبری ک نبینه.
هرچند کار کردن عیب نیست ولی بچه ها خیلی حساسن ...
من رفتم داخل یه مغازه پرسیدم بارونی چند خانم گفت 3600
وقتی اومدیم بیرون پسرم بهم گفت مامان چرا با نا امیدی از مغازه اومدی بیرون از قیمتی ک خانم گفت ناراحت شدی . خودم بزرگ شدم کار میکنم برات میخرم. یعنی تا خونه شاخ درآوردم وقتی این حرف پسرم زد...

عزیزم همسرتون کجان طلاق گرفتی

چه آدم خوبی بوده ولی بچت پیشش تزاری یه موقعی ای حتی اگه دوست هم شدید هیچ وقت این کار نکنی

الهی هزار بارشکر ،،، الهی همیشه خدا بهترین و مهربونترین بنده هاشو سرراهت قرار بده عزیزم ❤❤❤

ای جانم عزیزم😭

عزیزم
انسانیت نمرده پس
خدا خیرش بده
واقعا خیلی سخته

دستش درد نکنه خدا خیرش بده ولی پسرت و هیج جا نزار تنها جامعه خراب شده گلم

برا نظافت هزینه چقدر میگیرین؟

خدا خیرش بده ❤❤❤

سوال های مرتبط

مامان جوجه مامان جوجه ۶ سالگی
میبینی از مساجد زنگ میزنن یا از یه جایی زنگ میزنن و نظرسنجی میکنن ما هم جواب میدم
الان یه خانومه زنگ زد گفت خانم فلانی گفتم بله گفت از فلان جا زنگ میزنم شما فرزند زیر شش سال دارین گفتم بله دوتا دیگه شروع کرد به سوال کردن منم قبل جواب دادن گفتم ببخشید شما از کجا زنگ میزنین آدرستون کجاست گفت از فلان جا و میخوایم خانوما رو شناسایی کنیم براتون کارگاه برگزار کنیم منم گفتم خب منکه نمیخوام شرکت کنم چرا اطلاعات بدم گفت دیگه من باید اطلاعات رو ثبت کنم منم گفتم خب نمیشه که من چرا اطلاعات بدم خلاصه اصرار کرد منم گفتم بپرس ولی اگر سوالتون رو نخوام جواب بدم نباید مشکلی داشته باشین گفت باشه اسم بچه ها رو با پدرشو رو گفتم دیگه اومد تاریخ تولد و کد ملی بگیره گفتم شرمنده من اینا رو نمیتونم بگم قصد شرکت هم ندارم فکر میکنم ادامه دانش الکی باشه خانمه هم گفت باشه خدافظ
شما میبودین اطلاعات میدادین؟؟؟؟منکه تصمیم گرفتم دیگه به هیچ کس اطلاعات ندم از کجا معلوم راست میگفته باشه
مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۶ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم