سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم

۱۴ پاسخ

عزیزم کارت کاملا اشتباهه به اون بچه از الان احساس از دست دادن مادرشو میدی شاید الان متوجه نشی ولی تو بزرگ سالی خیلی نتیجه بدی میزاره

ب تصویر کشیدم 🤣

تصویر

خبلی اشتباهه کارت

خیلی چالشت باحال بود دوستم ،خندم گرفت از سوپرایزی که سر سیلی و پریدن رو شکمت شدی 😁♥️

سلام مریم جون چطوری خوبی عزیزم ❤

🤣🤣🤣🤣منم یه بار روی مبل دراز کشیده بودم،چشمام بسته بود شوهرم و پسرم توی اتاق بودن، پسرم اومد از کابینت خوراکی برداره دستش نرسید چند بار صدا زد مامان اینقد خوابم می اومد حوصله جواب دادن نداشتم گفتم بزار شوهرم بهش بده. بعد یهو برگشت اتاق به باباش گفت بابا فکر کنم مامان مرده بیا خودت بهم خوراکی بده😐

سلام مریم جون خوبی عزیزم


واااای عجب صحنه ایی 😅😅😅😅 من خیلی زود خندم میگیره
آراد ام همینه سریع میزنه چشم هامو باز میکنه سریع خندم میگیره😅😅😅

یعنی من بیهوش میشم از خنده نمیتونم اینکار کنم😂😂
ولی وقتی واقعا حالم بد باشه پسرام خیلی با نگرانی میان میگن مامان خوبی حالت خوب شده 🥲

لت و پاره ات کردن حسابی

سلام من حالا برعگس امروز واقعا خیلی کار داشتم تولد پسر بزرگمم بود
از عصر رو شکمم دونه هایی زد رفتم حموم ولی بی فایده حالا که دورهمی تموم شد اومدم خوابیدم روی مبل داشتم نگا میکردم به دونه ها پسرم دید
سریع اومد گفت چیکار کردی باخودت مامان
اجازه گرفت و عکس گرفت از دونه ها زد تو گوگل و خوند و پاشد دنبال خوراکی که حالمو بهتر کنه
🥲🥲🥲🥲🥲🥲

ای خدااااااا از دست این بچه ها اعجوبه ان 😂😂😂😂😂

جالب بود 😂😂
منم تا این کارو میکنم کوچیکه سریع عینکموبرمیداره فرارمیکنه بزرگه هم دستمو میزاره رو اثرانگشت گوشی قفلش بازمیکنه یه چندبارم صدام میکنه میره برای بازی کردن😂😂😂😂

منم هر موقع مریض میشم دختر بزرگم همش حواسش بهم هست بعد روز بعدش بیدار میشیم اول میپرسه مامانی خوب شدی

منم خودمو میزنم به غش کردن بچه هامون جوری کتکم میزنن ترجیح میدم ادامه ندم🤣

سوال های مرتبط

مامان دوتا فسقلی مامان دوتا فسقلی ۵ سالگی
میبینی از مساجد زنگ میزنن یا از یه جایی زنگ میزنن و نظرسنجی میکنن ما هم جواب میدم
الان یه خانومه زنگ زد گفت خانم فلانی گفتم بله گفت از فلان جا زنگ میزنم شما فرزند زیر شش سال دارین گفتم بله دوتا دیگه شروع کرد به سوال کردن منم قبل جواب دادن گفتم ببخشید شما از کجا زنگ میزنین آدرستون کجاست گفت از فلان جا و میخوایم خانوما رو شناسایی کنیم براتون کارگاه برگزار کنیم منم گفتم خب منکه نمیخوام شرکت کنم چرا اطلاعات بدم گفت دیگه من باید اطلاعات رو ثبت کنم منم گفتم خب نمیشه که من چرا اطلاعات بدم خلاصه اصرار کرد منم گفتم بپرس ولی اگر سوالتون رو نخوام جواب بدم نباید مشکلی داشته باشین گفت باشه اسم بچه ها رو با پدرشو رو گفتم دیگه اومد تاریخ تولد و کد ملی بگیره گفتم شرمنده من اینا رو نمیتونم بگم قصد شرکت هم ندارم فکر میکنم ادامه دانش الکی باشه خانمه هم گفت باشه خدافظ
شما میبودین اطلاعات میدادین؟؟؟؟منکه تصمیم گرفتم دیگه به هیچ کس اطلاعات ندم از کجا معلوم راست میگفته باشه
مامان باربد و هلن مامان باربد و هلن ۵ سالگی
سلام مامانا.
دخترم ۵ روز بعد تولدش به خاطر زردی بیمارستان بستری شد. پرستار که چشم بند رو براش انداخت تاکید کرد که اصلا موقع شیر دادن و ... از چشمش در نیارم. گفت ممکنه با در اوردن چشم بند دیگه بچه نذاره رو چشمش بمونه و بی قراری کنه. خلاصه ۲۴ ساعت کامل چشم رو چشمش بود، وقتی در اوردن روی بینیش زخم شده بود که دکتر گفت بتامتازون بزنید. زدم دو روز زخمش خوب شد و جاش تیره شده بود که به مرور تیرگی هم رفت. الان یه هاله ی برحسته رو بینیش مونده که اونم خیلی مشخص نیست و دقت کنیم مشخص میشه. ولی چیزی که به شدت اعصابم رو بهم ریخته و نمیتونم باهاش کنار بیام اینه که تو ۴ ماهگی متوجه شدم استخوان بینیش برجسته است. از روبرو مشخص نیشت ولی از نیمرخ قشنگ قوز داره. نمیدونم چرا قبل ۵ ماه متوجه نشده بودم. چتد تا دکتر گوش و خلق و جراح پلاستیک هم بردم. گفتن الان کاری نمیشه کرد. گفتن دلیلش ممکنه از همون فشار چشم بند بوده باشه یا ممکنه ژنتیکی و مادزادی باشه.
حالا سوالم اینه که مگه ممکنه از بدو تولد بینی بچه استخونش برحسته و قوز دار باشه؟ این مدت فقط دارم به بینی بچه ها دقت میکنم هیچ بچه ای رو اینطوری ندیدم.
مامان نرگس مامان نرگس ۵ سالگی
سلام..امشب خونه مادرم بودیم..بعد خواهرم هم بود.. دخترم با بچه های خواهرم میفته یه لحظه هم نمیشینه..کاش فقط همین بود..مدام سروصدا..بچه های شما هم اینطورن؟؟ یکی از دختر های خواهرم از دخترم بزرگتره کلاس دومه.. بعد تا یکی ایفون رو میزنه یا میاد تو یهو حیغ میزنه.. بلند.. مثلا میگه بابا اومد..بابا..با جیغ.. خواهر های خودش و دختر من یاد گرفتن بعد یکی میاد یهو همه جیغ میزننن.. یه وضعی.. هرچی هم بهشون تذکر میدیم باز دفعه بعد تکرار میکنن..بعد منم اعصابم نمیکشه دخترم رو دعوا میکتم ..مثلا امروز از صبح به دلایل مختلف بهش تذکر دادم..دیگه اخر شب مامانم عصبانی شد گفت بقیه هم دارن صدا میدن چرا اینو فقط دعوا میکنی..دست خودم نیس واقعا مغزم درد گرفته بود..گفت دیگه زودتر نیا خب..بزار سر شام بیا.. حرف مامانم بهم برخورد.. خب منم اذیت میشم که به بچم تذکر میدم.. ولی واقعا خسته میشم.. حالا خانواده شوهرم ..پسر خواهر شوهرم بزرگتر هم هست ..دخترشم کوچکتر..ماشاءالله انقد اروم تر هستن..مثل ادم بازی میکنن.. شماها بچه هاتون چجورین.. کار من اشتباهه؟؟
تب...بچه..واکسن