۲۷ پاسخ

ببین اگه دست بزن نداره،خیانت نکرده،خسیس و معتاد نیست وارد حاشیه نشید و سعی کنید روی خوب زندگی رو ببینید و بخاطر بچه هاتم که شده به جدایی فکر نکن.

ببین حاشیه نرید و از این حرف‌ها نزنید
بشینید قشنگ با هم صحبت کنید و مشکلتون رو حل کنید
حرف دلتون رو به هم بگید
خواسته هاتون رو بگید و همچنین انتظارات تون

جدا شدن و مهریه گذاشتن اجراو.....
چیزی رو حل نمیکنه بدتر خراب می‌کنه

چرا نمیگین علت چیه مام بفهمیم واقعا ارزش داره جداشی

بنظرم من وقتی 24ساعت توشوک بود
والان جوری رفتارمیکنه که انگار چیزی نشده یعنی اینکه دوست داره

سلام ازت خواهش میکنم حرف از جدایی نزن برای بچه ها خیلی سخته که پدر و مادر از هم جدا باشن

چرا دوستش نداری

عزیزم دقیقا شوهر منم میگه عاشقتم و اول و آخر زندگیم تویی ولی همیشه ناراحتم می‌کنه مثلا می‌دونه من به بی‌احساسی و بی‌توجهی توی جمع بدم میاد ولی دقیقا انجام میده و کارای اين مدلی...... وقتی عصبانی می‌شه یه‌جور حرف میزنه پر کینه و نفرته ولی بعدش دوباره میگه اونجوری نبوده‌ و...... وای دلم خونه‌ منم

عزیزم به نظرم از مشاور کمک بگیر ، منم این حسو تجربه کردم ،نفرت خیلی زیاد از شوهرم کوچیک ترین رفتارای بدش انقد بولد میشد میگفتم دیگه نمیتونم ولی وقتی رفتیم مشاور واقعا اوضاع بهتر شد ، الان طاقت یک ثانیه نبودنش رو ندارم ، واقعا زندگی مشترک یادگرفتنیه باید دوست داشتن و دوست داشته شدن رو یاد گرفت

دلیل اصلی برای جدایی چیه

مریم جانم میشه لطفا درخواست بدی عزیزم
بعدم یک سوال چون فرصت نکردم تاپیک هات رو بخونم؟
این مشکا جدیدا بوجود اومده یا ریشه داره ؟؟
چون در این شرایط فعلی بچه ها گناه دارن از صداهایی که از آسمان میاد زجر و ترس بکشن از شرایط داخل خونه هم بکشن
بخاطر بچه ها نمیشه فعلا کوتاه بیایین؟؟
لطفا🙏😔

به نظرم فقط از سردی های بینتون خسته شدیو دنبال توجهشی و اگه پای جدایی بیاد وسط میفهمی ک چقد شوهرتو و زندگیتو دوس داری و نمیخای ازدستش بدی و لطفا دیگه بهش نگو دوسش نداری عواقب بدی داره وهمینم ک درجواب حرفت هیچ واکنشی نداشته هم خوشحال باش هم بترس و دیگه صبرشو امتحان نکن💖از یه روش دیگه زندگیتو برگردون
خیلی شرایط و حرفات شبیه من بود با ای تفاوت ک من شوهرم ازحرفام خسته شد و داره طلاقم میده و حالا فهمیدم چقد دوسش دارم ولی اون دیگه نمیخادم....

فقط میتونم بگم برای خودت زندگی کن نه بچه نه شوهر هیچکس نمیتونه بجز خودت حالتو خوب کنه طلاق اخرین راهه ولی بهترین نیس اول مشاور برو مشاوره برین میگه رو خودت کار کنی اگه نتونستی بعدن جدا بشو
چقدر شما منی.... با ابن تفاوت که من تو اوج اینکه داشتم خودمو میخوردم و داغون میکردم اتفاقی افتاده که حاضرم برگردم به اون دوران بد. البته الان دیگه نمیگم بد میگم دوران خوب چون از صدتا بدیش فقط یکی یادم میاد ده تا خوبیش یادمه
بریز بیرون همه رو و‌حتمنه حتمن برو مشاور حتی کاری نکنه تخلیه میشی

عزیزم کاش اینجوری نمیگفتی اگه انشاالله مشکلتونم حل بشه و به زندگی ادامه بدید این حرفا گوشه ذهنش می مونه و باعث هزار و یک فکر حتی نابجا راجبت میشه.
باید مشکل اصلیتو مطرح میکردی توقعاتتو میگفتی شاید اصلا اونم کلی حرف برای گفتن داشت.

منم به شوهرم علاقه از ندارم اما دارم زندگی میکنم باهاش ،زندگی کردن باکسی که خیلی داره اذیتت میکنه سخت ترین کارممکنه من که داغون شدم تواین چن سال ،تا میام خوب شم دعواراه میندازه حرف های زشت میزنه نمیدونم باید چکار منم الانم جز بچه او تواین اوضاع ب چیزی فک نمیکنم ،،،بددهنه ،،معتاده،،مراقبمون نیست توشرایط سخت پشتم نیست الان چن ماهه باردارم هرروز عذابم میده ،اسایش ندارم بهم پول نمیده،،،اما چکارکنم سخته

به طلاق فکر نکن
دلت جای دیگه گیره؟

کاملا حستو درک میکنم نه میل موندن دارم و ن پای رفتن این زندگی منه

بنظرم برین پیش روانشناس مشکلات روحی کنین طلاق همیشه راه حل نیس پای دوتا بچه وسطه

بنظرم بشین همه اون چیزایی ک باعث شده دیگه دوسش نداشته باشی بهش کامل توضیح بده جدی
شاید تونست برطرفشون کنه و باهم برید پیش یه مشاور خوب حداقل بخاطر بچه ها

خوب کردی ولش کن
حتما لایق نیست که دوسش نداری
بی‌خیالی طی کن

منم دقیقا حال تورو دارم

همه بدی دارن هیچکس زندگیش گل و بلبل نیست با این شرایط کشور تو این چندسال اخیر همه اعصابا داغون و اخلاقا تند شده شوهرم خودم به شخصه الان نزدیک ۳سالی هست خیلی اخلاقش عوض شده خیلی جنگیدم قهر کردم حتی تصمیم جدی گرفتم برا جدایی ولی وقتیکه اروم شدم با خودم فکر کردم بهتر از شوهرم پیدا که نمیشه هیچ
بعد جدایی هیچکس بفکرمم نیست خودموخودم وسختیایی که پیش رو دارم

چرا عزیزم آخه
اگه قصدت خیلی جدیه وقتی بچه ها خوابن یا ب بهانه ای بزار پیش مامانت
سر صحبت باهاش باز کن
اون چیزایی ک تو دلته بهش بگو اذیت کردناش حرفاش حالا هرچی هست

امیدوارم حل بشه مریم جان و باهم پسرای گلت رو بزرگ کنید❤️❤️

یه فرصت بهم بدین فقط بخاطر بچه هاتون طلاق خیلی رو روحیه بچه هات تاثیر میزاره

سلام عزیزم
حتما حرفت رو جدی نگرفته و خواسته دوباره بخودش فرصت بده برای اصلاح نمیدونم چرا ب این نتیجه رسیدی ولی اینو میدونم اگر دوسش نداشتی قطعا سه سال تحمل نمیکردی و همون موقع کاری میکردی ب خودت و همسرت فرصت باهم بودن بده همیشه جدایی بهترین راه نیست

الان ینی شزایط جدا شدن داری
بحث دوتا بچه س هااا
باید تلاش کنی برای درست شدن

حل شدنی نیست ؟

من شوهرم چندسال میگیم این حرفا باز فردا حرف میزنیم انگارنه انگار

سوال های مرتبط

مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم
مامان دوتا فسقلی مامان دوتا فسقلی ۵ سالگی
میبینی از مساجد زنگ میزنن یا از یه جایی زنگ میزنن و نظرسنجی میکنن ما هم جواب میدم
الان یه خانومه زنگ زد گفت خانم فلانی گفتم بله گفت از فلان جا زنگ میزنم شما فرزند زیر شش سال دارین گفتم بله دوتا دیگه شروع کرد به سوال کردن منم قبل جواب دادن گفتم ببخشید شما از کجا زنگ میزنین آدرستون کجاست گفت از فلان جا و میخوایم خانوما رو شناسایی کنیم براتون کارگاه برگزار کنیم منم گفتم خب منکه نمیخوام شرکت کنم چرا اطلاعات بدم گفت دیگه من باید اطلاعات رو ثبت کنم منم گفتم خب نمیشه که من چرا اطلاعات بدم خلاصه اصرار کرد منم گفتم بپرس ولی اگر سوالتون رو نخوام جواب بدم نباید مشکلی داشته باشین گفت باشه اسم بچه ها رو با پدرشو رو گفتم دیگه اومد تاریخ تولد و کد ملی بگیره گفتم شرمنده من اینا رو نمیتونم بگم قصد شرکت هم ندارم فکر میکنم ادامه دانش الکی باشه خانمه هم گفت باشه خدافظ
شما میبودین اطلاعات میدادین؟؟؟؟منکه تصمیم گرفتم دیگه به هیچ کس اطلاعات ندم از کجا معلوم راست میگفته باشه
مامان مهدیار مامان مهدیار ۵ سالگی
سلام عشقولیاااا 🥰
اگه دلتون گرفته یا هر موقع دلتون گرفت دو تا نماهنگ درباره امام زمان به شدت توصیه میکنم این نماهنگ رو گوش کنی یعنی جووووری سبک میشین انگار دوباره متولد شدین 🥰
یتیم آخر الزمان. از محمود رمضانی ❤️🩷🤍
ببخش اگه به درد تو نخوردم🥺
ببخش اگه برا تو کم گذاشتم
حرف زیاد زدم تو عمرم اما
حرفی در خور شأن تو نداشتم
حواسم من پرت شلوغیا و
تویی داری دنبال من می گردی🥺
من دیگه خوب می شناسمت می دونم
یه لحظه هم فراموشم نکردی😭
من پی بازی های بچه گونه
تو هی مواظبی زمین نیفتم🥺
ای دل غافل درد و غصه هامو
به همه گفتم و به تو نگفتم😭
رو می زدم به آدما خودم رو
هی پیش این و اون خراب می کردم🥺
کاش انقدر که امیدم به بقیه است
یه ذره روی تو حساب می کردم😓
من از پس خودم که بر نمیام
تویی که باید دلمو بسازی💔
تویی رفیق واقعی منو باش
سرم گرمه به دنیای مجازی😔
گناه نمی ذاره تو رو ببینم
تو اما صبح تا شب نگاهم می کنی😭
من که می خوابم تازه تو پا میشی
توی نماز شبت دعام می کنی🥺
یتیم نوازی بابات علی رو
به ما می گفتن از همون قدیما🥺
منم یتیم آخر الزمونم😭
دستی بکش رو سر ما یتیما...😣
مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۵ سالگی
سلام مامانا، یه مشکلی که چن وقته با پسرم دارم اینه که خیلی میترسه گم بشه مثلا تو آپارتمانمون حاضر نیست تنهایی تا حیاط بره، آپارتمانمونم کلا چهارطبقه و چهار واحده ما طبقه دومیم من بهش میگم دو طبقه رو برو پایین من از بالای پله ها نگات میکنم بازم میترسه بره، بهش میگم آخه از چی میترسی تو که بلدی ما طبقه دومیم میگه میترسم یکی درو باز کنه منو بدزده، پارک بریم من همیشه نزدیک تاب و سرسره ها زیرانداز پهن میکنم و چشمم بهش هست ولی تا من نرم کنار تاب و سرسره بایستم نمیره بازی کنه مگه اینکه پسرخالش باهاش باشه، کلا تا دو ثانیه منو نبینه یهو هول میکنه و گریه میفته، البته با مهد مشکلی نداشت و اونقدر وابسته نیست ولی همیشه از گم شدن میترسه، هرچقدرم باهاش صحبت میکنم که ما حواسمون به تو هست و ما که تورو نمیذاریم بریم بازم فایده نداره، توی مهدم اگه جایی میبردنشون میگفت مامان ترسیدم خانوممونو گم کنم، از لحاظ سر و زبون و اعتماد به نفس تو صحبت کردن خوبه و اصلا خجالتی نیست و کوچیکترم که بود اینطوری نبود ولی الان چن وقته اینطوری شده و بیرون میریم حاضر نیست دو قدم از من فاصله بگیره، نمیدونم چیکار کنم که انقد نترسه، البته من خودم موافق این نیستم که بچه تنها جایی بره با این اوضاع جامعه ولی دیگه انقد که پسر من میترسه ام خوب نیست
مامان باربد و هلن مامان باربد و هلن ۵ سالگی
سلام مامانا.
دخترم ۵ روز بعد تولدش به خاطر زردی بیمارستان بستری شد. پرستار که چشم بند رو براش انداخت تاکید کرد که اصلا موقع شیر دادن و ... از چشمش در نیارم. گفت ممکنه با در اوردن چشم بند دیگه بچه نذاره رو چشمش بمونه و بی قراری کنه. خلاصه ۲۴ ساعت کامل چشم رو چشمش بود، وقتی در اوردن روی بینیش زخم شده بود که دکتر گفت بتامتازون بزنید. زدم دو روز زخمش خوب شد و جاش تیره شده بود که به مرور تیرگی هم رفت. الان یه هاله ی برحسته رو بینیش مونده که اونم خیلی مشخص نیست و دقت کنیم مشخص میشه. ولی چیزی که به شدت اعصابم رو بهم ریخته و نمیتونم باهاش کنار بیام اینه که تو ۴ ماهگی متوجه شدم استخوان بینیش برجسته است. از روبرو مشخص نیشت ولی از نیمرخ قشنگ قوز داره. نمیدونم چرا قبل ۵ ماه متوجه نشده بودم. چتد تا دکتر گوش و خلق و جراح پلاستیک هم بردم. گفتن الان کاری نمیشه کرد. گفتن دلیلش ممکنه از همون فشار چشم بند بوده باشه یا ممکنه ژنتیکی و مادزادی باشه.
حالا سوالم اینه که مگه ممکنه از بدو تولد بینی بچه استخونش برحسته و قوز دار باشه؟ این مدت فقط دارم به بینی بچه ها دقت میکنم هیچ بچه ای رو اینطوری ندیدم.