۱۳ پاسخ

همشون همینن بابا
شهر من ۶ صبح می‌ره باشگاه تا ۸ بعد می‌ره نمایشگاه تا ۱۲ شب لقمه صبحونه بگیرم وعده بعد باشگاه تخم مرغ سیب زمینی ماکارونی بذارم ناهار بپزم بذارم بچرو نگه دارم خونه تمیز کنم ظرف بشورم شبم بیاد شام بخوره بگه بیهوشم بکپه همشون ی ع......نن بابا آخرم میگن تو حساسی مگه همه زنا نمیکنن کلا مرد جماعت فکر می‌کنه فقط خودش کار می‌کنه

من همش به مادرم میگم خوش به حالتون که توی دوره ای زندگی کردین که گوشی موبایل نبود کانون خانواده ها گرم تر بود و صمیمیت زن و شوهرا بیشتر . کاش الآنم همونطوری بود 😓😓

وای مثل من بریدم دیگه ته ته خطم

آه دقیقا حرف دل خیلی از زنهای ایرانی رو زدی تا بچه میاد دیگه خیلی راحت خودمون رو فراموش می‌کنیم

منم دقیقا خستم خیلی خسته

من به خاطر موارد مشابه چهاربار اقدام به خودکشی کردم

همه ی زنان ایران همینن 😔

چقدر منی😔

عزیزم چرا ی سفر نمیری ی مدتی ؟
ی چند روزی برو سفر با بچه پیش خانوادت تا حوصله ات جا بیاد

عکس خودته ؟

حرف دل خیلیامون

منم دارم خفه میشم حرف که میزنم همه نصیحت میکنن آدم درک نمیکنن داغونم از درون واقعا

چقدرررر حرف دل منو زدی منم الان دقیقاااا به همین نقطه رسیدمممم😮‍💨🥺❤️‍🩹

سوال های مرتبط

مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم