سلام خوشگلام 😍❤️

چه خبر خوبید؟؟؟

ماتصمیم گرفتیم اقدام کنیم برای بچه ی دوم ❤️
میدونید چیه وضعمون درحدنرماله خداروشکر خونه ام تازه خریدیم ولی بازم خیلی قسط واینا داریم....من خیلی استرس دارم اما شوهرم میگه که سن هردومون داره بالا میره هر سالی هم که میگذره به ضرر جفتمونه لذتش ونمیبریم بعدا بچم بزرگ بشه دور ازجونش ایشالله اما میگه بچم نگه ارواح پدرم 😁💔اصن یه فکرایی میکنه ۸سال ازم بزرگتره من۲۷ام اونم ۳۵سالشه ....

همه ی زندگی ها پستی بلندی دارند خب من اینو میدونم ولی بازم دو دلم الان چند شبه بهم میگه هی بهونه میگیرم که بزار هفته ی بعدی و فلان و بیثار اینم بگم هیراد خودش دسشویی میره بازی میکنه غذامیخوره همه چیشم اوکی شده یعنی نیازش به من مثل قبل نیست....
شماحالا منو راهنمایی کنید به نظرتون چیکارکنم؟؟؟من خودمم خیلی بچه دوستدارم اما خیلی میترسم هم ازاینده هم اززایمان حقیقتن من زایمان خیلی سختی داشتم روی پسرم الان یادش می افتم میگم اصن نمیخام 🤣 ولی به نظرتون میشه دکتر گرفت طبیعی راحت وبادرد کمتری زایمان کرد؟

۵ پاسخ

سلام منم شوهرم میگه اقدام کنیم ولی غریبم کسی کمک حالم نیست دودلم

به نظرم بزار باردار بشی
منم زایمان بعدی داشتم
بچه دوست دارم بیارم الان شرایط ندارم
تو که شرایط داری اقدام کن

منم اقدامی هستم واسه بچه دوم بنظر من شوهرتون درست میگه ولی بازم خودتون بهتر میدونید اگه از لحاض روحی جسمی و مالی اوکی هستی یکی بیار تازه با پسرتم همبازی میشه

منم تصمیم این کارو دارم اما مستاجرم ولی الان حال روحیم مناسب نیس پدرم فوت شده احتمالا یه سال دیگه اقدام کنم البته اگر یهویی نشم

بنظرم تصمیمتون خیلی درسته خودمم تو فکرشم بچه ها باهم بزرگ میشن خیلی خوبه اونجوری دخترمنم تقریبا خودش مستقل شده فقط دسشویی تنها نمیره میخوام یکی دوماه دیگه ک خونم تکمیل شد منم اقدام کنم
از طرفیم دخترم ب شدت تنهاس خیلی بهونه بچه میگیره میگه مامان ی بچه دیگه داشته باشیم🤭🥹

سوال های مرتبط

مامان نویان مامان نویان ۲ سالگی
مامان مرد کوچکم👩‍👦 مامان مرد کوچکم👩‍👦 ۲ سالگی
مامانا الآن ۱ هفته است اومدم خونه پدرم، مهیار با دختر خواهرم (۸سالشه+ هم بازی میکنن، گاهی جیغ میزنن قهر یا دعوا می‌کنن ، اما اهل کتک زدن نیستن یا گریه بکنن ، درحد اسباب بازی هم دیگرو خواستن و...
حالا پدرم همش می‌گه چقدر پسرت جیغ میزنه و غر میزنن ، خواهرم دوقلوی دیگه م دارن ۳ماهشونه، چون الان مرکز توجه سمت اون است گاهی مهیار می‌ره سمتشون انگار که بخواد بزنشون، با این که خیلی‌ دوستشون داره، بوسشون می‌کنه و به زبون خودش قربون صدقه شون میره، خب بهرحال مهیار هنوز۲سالشه، توقع زیادی نمیشه ازش داشت اما خانوادم اینو درک نمی‌کنن، بااینکه مهیار اهل سلام کردن تشکر کردن هست شاید باورتون نشه ، قشنگ باهمه هم حرف میزنه و ارتباط برقرار میکنه، اما خب الآن می‌بینم این‌جا هم پرسروصدا شده هم گاهی مثلا ماشین بازیش و پرت میکنه، یه سری رفتارا رو بهرحال تو بازی با دختر خالش یاد گرفته.
بنظرتون این موقع ها چطور برخورد کنم؟
دوست دارم احترام پسرم حفظ بشه، اینم بگم من مادرم فوت کرده و زن بابام توی خونمونه، و خیلی هم به مهیار غرمیزنه ، با اینکه مهیار خیلی دوستش داره و مامان صداش میزنه اون زیاد حوصله پسرم ونداره.