۸ پاسخ

والا من بعد از ده روزگی تنها موندم فقط شبا مادرشوهرم میومد که مثلا کمکم باشه ولی مث خرس میخوابید و اصلا بیدار نمیشد🥲
منم همه کاراشو خودم انجام دادم و کم کم عادی شد و عادت کردم

آخه تا کی مامان آدم کنارش باشه بلاخره که باید بری خونت اتفاقا از الان که بچت کوچیکه برو تا کارهای روزانه دست بیاد بزرگتر که بشه نگهداری بیشتری میخواد دیگه همه چی رو یاد میگیری که ب مشکل نخوری

عزیزم برو خونه خودت بالاخره ک باید بری هرچی زودتر بهتره می افتی روی روال دیگه من ۲۰ روزه بود ک رفتم خونه خودمون اوایل برام سخت بود ولی بعدش اصلا مامانم خیلی اصرار داشت ک بمونم ولی نموندم گفتم اخر باید برم دیگه همین الان برم بهتره یاد میگیرم دیگه تازه من وقتی خونه مامانم بودم هیچ کاری از بچه رو انجام ندادم هییییییچی ولی رفتم خونه خودم دیگه خوب بود البته اینم بگم مادرشوهرم طبقه پایینم بود خیلی کمکم میکرد

برو خونه خودت .بالاخره ک باید بری.من ۱۵ روزگی مامانم رفت خونشون تنها شدم.اولش اینقدر میترسیدم ک ی دقیقه بچه رو تنها نمیزاشتم و ب هیچ کاری نمی رسیدم ولی الان خداروشکر زندگیم اومده رو روال

سخته ولی خب اخرش باید کنار بیایم 🤕
منم مادر شوهرم نزدیکه خوبه اگه برم کمک حاله اما خب حس میکنم نزدیک بودن یا باهم بودن خوب نیس مثلا من و همسرم حرفمون بشه جلو اونا جالب نیست و راحت نبودم تصمیم گرفتم سختی تنها بچه داری و ب جون بخرم ولی خونه خودم باشم ک در های دخالت باز نشه
ولی خب وقتی هم تنهایی با یه ورژن قوی خودت روبه رو میشی ک فکرشم نمیکردی بتونی انجامش بدی 🥰

اتفاقا اصلا سخت نیس خیلیم لذت بخشه
کاراتو با مدیریت پیش ببر
شیر دادن پوشک عوض کردن خواب خودت همه با مدیریت بره جلو خیلیم خوبه و‌سختی تو کار نیس

کمکی گرفتم من
میاد توی کار خونه و نگه داشتن پسر بزرگترم کمک میکنه

کاش سر پسر اولم اینکارو میکردم که گردن و کمرم داغون نمیشد

من فقیر از اول خودم تک و تنها بودم

سوال های مرتبط