نگهداری از دوقلوها با داشتن ی بچه ۴ ساله که الان دیگه کارایی رو هم ک مستقل انجام میداد انجام نمیده و همش بهانه گیری میکنه. بدون کمکی بدون مادر خواهر یا بدون کمک مادرشوهر سخته... مادر خودم فوت شدن.
دارم له میشم. در داغون ترین و خسته ترین حالت ممکنه جسمم روحم...واقعا دیگه نمیکشم. هیچ جا نمیتونم برم. اصلا شرایطش را نداریم چون کمکی نداریم. هیچ جا نمیتونم دختر ۴ سالمو ببرم نه پارکی نه خانه بازی...دلم براش می سوزه خیلی محدود شده. مثلا بچه اوردیم ک از تنهایی در بیاد ولی ۲ قلو شدن و حسابی دستمون بندشونه. نه میرسم ارایشگاه برم نه ی حمام درست. بوی گند عرق گرفتم. روزا ک نمیرسم از ۷ صبح تا شب دارم یکسره ب این ۳ بچه سرویس میدم بلکه راضی باشن. هممممش دارم کار میکنم اصن وقت حتی دراز کشیدن ندارم. شبا هم از بس بیدار میشم خواب درست نمیرم. بیخوابی خستگی حمتم نرفتن و ب خودم نرسیدن و ...کلافم کرده.خداروشکر میکنم ک بچه های سالم بهم داده و عاشقشونم. ولی واقعا توی مضیقه ام. مثلا بچه آوردیم دخترمون از تنهایی در بیاد بدتر شد چون ۲قلو شدن و حسابی دستمون بندشونه. اخ ک دلم میخواد برم توی بیابونی جایی عااای زار بزنم جیغ بزنم و کسی نیاد حتی بخواد دلداریم بده....خستم خسته...خدا خودش کمکم کنه. دارم میبُرم

۱۵ پاسخ

فقط ماها که دوقلو داریم میدونیم تو الان چقد داری عذاب میکشی خیلی خیلی سخته

والا وضعیت منم همینه با یه دختر ۸ساله توی شهر بخوام برم دیونم میکنن استراحت ندارم شب که میشه انگار سرکاربودم چاره چیه باید ساخت

الهییییی عزیزم ‌‌. ولی به جنبه های مثبتش فکر کن مثلا چقدر شیرینه این لحظه ها . لذت ببر همیشه عاشق این بودم خدا بهم دوقلو بده خیلی شیرین و لذت بخشه

عزیزدلم منم همین شرایط تو داشتم تک تنها حتی بیمارستان شکم قبلی وقتی دوقلوها به دنیا اومدنددختررفت کلاس اول بایدهم به دوقلوها میرسیدم هم دخترمو درس میدادم همسرم طفلی فداش بشم شب می امدمیگفت بخواب می خوابیدم صبح همه کارهاروکرده بودبچه هاروتمیزتحویل میداد
الانم که شش هفته دیگه زایمانمه با یک نوزاد دوقلوها میرندکلاس اول یعنی بچم چهار روزه باید دوقلوهاروکمک کنم برای مدرسه
فقط همسرت گلم هیچ کس نمیتونه دست کمکت باشه

دقیقا شما منی دقیقا
من تازه ی هفته هم اسباب کشی داشتم واقعا نابود شدم
دخترم تازه چهارساله تموم شده

خدا قوت خداروشکر که بچه های سالم دارین . خدار روشکر سالم و سلامت هستید . منم دوقلو دارم و دو تا بچه بزرگتر یکی نوجوان که واقعا نیازها و مشکلات خاص خودشو رو داره یکی هم هفت ساله که تازه می خواد اعلام استقلال کنه و با برادر برزگش همه اش درگیر هستن . ودوقلو ها هم که به فضل الهی خدا به ما بخشید . خدارو شکر میکنم هزاربار ...🫶 واقعا درکت میکنم . منم دلم می خواد برم یه بیابون که هیچ بشری و جنبده ای نباشه... هیچ کس... البته زار نمی زنم فقط زل بزنم به بیابون در سکوت🤦‍♀️🤦‍♀️..... میگن جهاد فرزند آوری ... واقعا جهاد سخته از هر نوعش .... سخته که به فرزند آوری میگن جهاد ....

منم یه دختر ۱۹ماهه دارم
گفتیم یکی بیاریم همبازی بشه ک خدا خواست و شد دوتا
از الان کلی استرس دارم ک چجوری سه تا بچه ی کوچیک و بزرگ کنم.
جتی دخترم زبون هم باز نکرده ک بتونم باهاش حرف بزنم،هیچی نمیفهمه و فقط جیغ میکشه.....
پس فردا منم به جمع شما میپیوندم

امیدوارم خدا بهت کمک کنه خیلی سخته دست تنها

منم مث تو..چقد منی ..پسرم چهار سال و‌نیمشه..شهر غریب..بی کمکی..شوهرمم همش سرکار..چن‌ماهه یه خرید نرفتم ...بیا باهم بریم🚶 منم کم آوردم بخدا..بعضی شبا از شدت خستگی میگم خدایا فقط بمیرم بلکه به آرامش برسم..

خدا بهت قوت بده عزیزم
منکه دوقلو دارم همش خسته ام چ برسه ب شما ک دختر ۴ساله ام داری
از هرکسی ک میتونی حتی برای ۱ساعت کمک بگیر
کلا بزن ب در پر رویی
تو همون ۱ساعت حداقل یه دوش بتونی بگیری

ببین سال اول سخته واقعا .بعد یک سال شرایط بهتر میشه.بعد دو سال هم که عالی میشه کاملا

عزیزم خدا بهت توان و نیرو بده انشالله بزرگ میشن وضعیت بهتر میشه از همسرت کمک بخا حتما

دقیقا مثل منی خواهر

خدابهت صبربده عزیزم ماکه یدونه داریم خسته شدم چ برسه سه تا

خدا کمکت کنه.واقعا شرایط سختی داری

سوال های مرتبط

مامان امیرطاها مامان امیرطاها ۶ ماهگی
مامانا من از وقتی غذا کمکی رو شروع کردم برای پسرم همه چییییییییی عوض شده ! دیگه خواب شبش همون ۲ ساعتم که بود شده نیم ساعت !!! مدام بیدار میشه و هی طولانی تر از قبل شیرررر میخوره، فاصله بین هر بیدار شدن تا خوابیدن دوباره حدودا یک ساعت میشه 🥺 دیشب دیگه از فرط خستگی گریه میکردم 😭 چون شوهرمم اصولا کمکی نمیده بهم از شب تا صبح، اگرم بخواد بده پسرم همینطوری توی خواب تا میفهمه یکی دیگه به غیر از من اومده سراغش جیغ میزنه و دیگه کامل بیدار میشه !!!
در طول روز هم تقریبا همینطوره ! مدااااااام بغل و شیر، بغل و شیر واقعن دیگه فلج شده دستم 😭

الان دو روزه پسر بزرگم رو فرستادم خونه مامانم اینا چون واقعن نه اعصاب دارم نه حوصله ! تازه غذا هم که اصلا نمیخوره ! اصلا دهن باز نمیکنه حتی یه قاشق بره توی دهنش، دکتر هم بهم‌ گفت به هیچ وجه به زور نخواه بهش غذا بدی 😢

پیشنهادی ندارید؟ البته دیروز تب خیلی زیادم داشت بخاطر واکسن، ولی کلا توی این یک هفته ای که غذا رو شروع کردم همه چی ریخته بهم ! حتی دیگه مثل قبل خوش اخلاق و خوش خنده نیس 🥺 همش گریه و بهونه و بغل 😭
مامان اقا علی مامان اقا علی ۸ ماهگی
تجربه ی من 🌺از پستونک گرفتن🤗
دوستان من از ۴ ماهگی پسرم رو از پستونک گرفتم گفتم تجربه ی خودمو بنویسم شاید بدرد شما هم بخوره ...
علی به شدت وابسته ی پستونک بود در حدی ک همیشه باید توی دهنش باشه و حتی زمانی ک گرسنه بود و من پستونک رو از دهنش می‌کشیدم گریه میکرد ک باز هم پستونک رو بهش بدم ولی بزور شیرشو میدادم ک بخوره...
شب هم توی دهنش بود آخر شب ک مینداختش باز بیدار می‌شد گریه میکرد ک باز هم من توی دهنش بزارم ...خلاصه در حدی وابسته بود ک همیشه مک بزنه🌺
پستونک فواید ی داره برای بچه هایی ک کولیک دارن (علی کولیک داشت)
و برای اونایی ک بیش از اندازه شیر میخورن و برای اینکه رفلاکس نگیرن دکتر پیشنهاد اینو میده ک بهش پستونک بدید ک شیر بیشتر نخوره..
اما وقتی این مشکلات برای یک مدت بوده و حل شده دیگه یعنی وقتش رسیده ک بچه رو از پستونک بگیرید...
یکی از مهمترین ضررهاش اینه که بچه اونقدر مک میزنه ک سیری کاذب میاره و باعث میشه بچه کمتر شیر بخوره

علی ب شدت وابسته بود و من دیگه کلافه شده بودم چون شیر نمی‌خورد تصمیم گرفتم هر چقدر هم گریه بکنه بازم پا بزارم رو دلم و تحمل بکنم..خب روزا خیلی گریه میکرد و من تصمیم گرفته بودم ک با چیزای دیگه سرگرمش بکنم وقت خواب شدت گریه بیشتر میشد ک براش آهنگ میزاشتم و تکونش میدادم شب تا صبح هم خیلی بیدار می‌شد و بخوابی خیلی کشیدم ولی بعد از یک هفته عادت کرد ک دیگه بدونش بخوابه ...اون روزا هم هیچ جا نرفتم ک اول کامل فراموشش بکنه و بی قراری هاش کمتر بشه...بعد از ۱۵روز کاملا فراموشش کرد انگاری اصلا وجودی نداشت🤗
اگه هر چه زودتر ترکش بدید چون حافظش چند روزست زود فراموشش می‌کنه
اما اگه بزارید یک سال ب بالا بشه اونوقت باید چند ماه بگذره چون حافظشون قوی تر میشه .