۱۰ پاسخ

خستگی الان طبیعیه
ادم ک کمکی نداره خیلی سخته
من ازونور مامانمم مریضه باید مواظب اونم باشم
بعضی وقتا فقط میرم توی اتاق درومیبندم گریه میکنم از خستگی دیگه توانی برامون نمونده ولی بخاطر بچه هامون باید سرپا باشیم اونا جز ما کسیو ندارن ک

منم همینجورم به کارام باید با عجله برسم غذا درست کردنم همینجور از بس میگیرمش دستام درد میگیرن شبا🥲
همه همینن خواهر

یه روز هفته اختصاص بده ب خودت هیچی نکن آشپزی نکن ظرف نشون شده یه ساعت بچه دست کسی بسپار استراحت کنی میدونم دلتنگ میشی ولی توهم نیاز ب استراحت داری ک بتونی بهترین ورژن مادر بودنت باشی

حق داری عزیزم هممون تو همین وضعم درکت میکنم منم عین تو هیچ کمکی ندارم🙁

حق داری منم همینم خیییلی خستم صبح که از خواب بلند میشم تمام بدنم درد میکنه
باید سریع ناهار بذارم
میگذره روزا داره تندتند
اولویت خودت وبچه باشه کارای خونه ولش کن
دیگه همینه داری یه بچه بزرگ میکنی

من شیرخودمو میدم وقت نمیکنم غذامو بخورم ناهارم ساعت 6 هرروز💔

منم گاهی اینجوری میشم ولی صبوری میکنم خیلی زود میگذره وبزرگ میشن بعددلمون واسه این روزاشون تنگ میشه صبور باش بزرگتر بشن دیگ انقدر اذیت نمیکنن

همه مادرا همینطورن منم این رپزارو داشتم و دارم خیلی بدتر از شما انا یجاهایی گریه کردم خودم و تخلیه کردم اروم شدم بیرون میرم خونه مامانم
اونا میان ولی خوب نمیشم اما بخاطر بچه‌هام ادامه میدم
مادرشدن الکی نیست صبر تو زیاد کن 🫠🥹

من خیلی وقتها میگم کاش بمیرم،ناشکریه ،اما فشار زیاد رومه ،من تنهام ،حتی خونه مادرم نمیرم ،باز دیدن عزیزان باعث دلگرمیه

یه چایی بزار بخور کیف کن

سوال های مرتبط

مامان کلوچه و 💙💙 مامان کلوچه و 💙💙 ۱۰ ماهگی
نگهداری از دوقلوها با داشتن ی بچه ۴ ساله که الان دیگه کارایی رو هم ک مستقل انجام میداد انجام نمیده و همش بهانه گیری میکنه. بدون کمکی بدون مادر خواهر یا بدون کمک مادرشوهر سخته... مادر خودم فوت شدن.
دارم له میشم. در داغون ترین و خسته ترین حالت ممکنه جسمم روحم...واقعا دیگه نمیکشم. هیچ جا نمیتونم برم. اصلا شرایطش را نداریم چون کمکی نداریم. هیچ جا نمیتونم دختر ۴ سالمو ببرم نه پارکی نه خانه بازی...دلم براش می سوزه خیلی محدود شده. مثلا بچه اوردیم ک از تنهایی در بیاد ولی ۲ قلو شدن و حسابی دستمون بندشونه. نه میرسم ارایشگاه برم نه ی حمام درست. بوی گند عرق گرفتم. روزا ک نمیرسم از ۷ صبح تا شب دارم یکسره ب این ۳ بچه سرویس میدم بلکه راضی باشن. هممممش دارم کار میکنم اصن وقت حتی دراز کشیدن ندارم. شبا هم از بس بیدار میشم خواب درست نمیرم. بیخوابی خستگی حمتم نرفتن و ب خودم نرسیدن و ...کلافم کرده.خداروشکر میکنم ک بچه های سالم بهم داده و عاشقشونم. ولی واقعا توی مضیقه ام. مثلا بچه آوردیم دخترمون از تنهایی در بیاد بدتر شد چون ۲قلو شدن و حسابی دستمون بندشونه. اخ ک دلم میخواد برم توی بیابونی جایی عااای زار بزنم جیغ بزنم و کسی نیاد حتی بخواد دلداریم بده....خستم خسته...خدا خودش کمکم کنه. دارم میبُرم