خسته شدم‌انقدر هرجامیرم‌موقع برکشتن دخترمو بزور باید بیارم‌گریه میکنه میام خونم‌انقدر ک عصبی میشم شده حتی بزنمش یا تهدیدش کنم بخدا کی خوب میشه الان یکساعت داره گریه میکنه بعد ازظهرم‌نخوابیده الانم‌نمیخوابه هی بهونه میگیره اخر گفتم‌الان‌میندازمت کوچه ترسیده ساکت شده خودم عذاب وجدان میگیرم‌بعدش اما واقعا دیگه مغزم‌نمیکشه همش‌گریه میکنه نمیختم‌یارسونمش ولی اگه نترسونم‌اروم‌نمیشع بعدش میگه ببخشسد دیگه گریه نمیکنم

دقیقا شرایط منو داری من دیکه عصبی شدم کم اوردم تازه رابطم با شوهرمم بخاطر بچم خراب شده حالت افسردگی گرفتم

وای پسر منم همش بهونه های الکی میگیره و نق میزنه فک کنم اقتضای سنشونه

ای بابا
این مشکل منم هست تازه لباس عوض کردن و بهونه های الکی
چند وقته انقد سرش داد میزنم خودم به خدا حالم بد میشه از طرفی یه سری مشکلات اعصابمو ضعیف کرده
الهی بمیرم تنها نه هم بازی نه کسی 🥺