۱۷ پاسخ

هیچی فقط میتونی براش متاسف باشی ک لایق پدر شدن نیست

فردا بیدار شدی خودت بزن به دل‌درد و اینا حتی شده تا بیمارستان برو
یکم بترسونش مرتیکه بیشعورو
آخه دست بزاری گلوی زن حامله وای خدایا

خب دلیلی داشته ؟ ازقبل ناراحتی داشتید؟

گلم مردا پیچیده نیستن اونافقط یکم درک شدن میخوان نباید بخاطر این چیزا که توی همه خانواده هاهست نارحت بشی شوهرتو درک کن حتما یه نارحتی یا مشکلی داشته توالان توی دوره ای هستی که نی نیت همه تنش ونارحتی هاتونو حس میکنه نزار اذیت بشه بچه ها هیچ گناهی واسه به دنیا اومدن نکردن ماهستیم که اونارو به این دنیا میاریم وقتی همچین تصمیم بزرگی میگریم باید کنارش از خود گذشتگی هم داشته باشیم میدونم رفتارشوهرت زشت بوده اما تو سعی کن بفهمی دلیلش چی بوده توخوب رفتارکن تاشوهرتم از کارش پشیمون شه باقهرو کینه همه چیز بدترمیشه توکوتاه بیا نزار بچت تاوان اشتباهات شمارو بده متما باش مردا فقط درک شدن وتوجه میخوان برو باهاش حرف بزن نزار بینتون فاصله بیفته چون اینجوری همه چیز بد ترمیشه❤️❤️❤️🥰

عزیزم بی دلیل آخه مگه چی گفتی آخه گفتی بریم غذابخوریم آخه چجوری دلش اومده مادرباردار اینجوررفتارکنه😔

مطمئنی تو حال خودش بوده چیزی مصرف نمیکنه بر این رفتارش دلیل خاصی هم داره یا از اول رفتارش اینه

این قبلش یا از دست خودتون
یا از جای دیگه ناراحت بوده
سر شما خالی کرده
متاسفم واسش که با یه خانم باردار اینطوری رفتار میکنه

عزیزم اصلا تحمل نکن
شکایت کن ولی پیگیری نکن اگر نمیخای طلاق بگیری
یا قهرکن یک مدت تاقدرتو بدونه
نباید اجازه بدی دست روت بلندکنه

احممق😤😤

شوهرت مشکل روانی داره ؟چندساله ازدواج کردی چطور لایق پدرشدن دونستیش

ینی بی دلیل؟ فقط بخاطر اینکه گفتی گشنمه؟ دور از جون شما اینجوری کوفتم ب ادم نمیچسبه

شاید بی پول بوده. ولی دلیل نمیشه با تو اینطوری رفتار کنه

باز من شوهرم گل گیر یه مستاجر بد افتادم تا کاری برام میکنه منت میزاره ال وبله منم امشب باهاش بحث کردم گفتم برو خانه دیگه بگیر حالم بد تو خونم باشی شوهرم نیست رفته کربلا باز از اون موقع لکه بینیم بیشتر شده

از خسیسی یا اعصبانی بوده کلا اون روز؟

سر اينكه گفتي غذا بيرون بخوريم؟ يعني ميگه خودت درست كن؟

وای چرا اخه

وا بی دلیل نمیشه که وحشی بشه اخلاقش همینجوریه یا امشب قاطی کرد

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق هفته نوزدهم بارداری
سلام خانما من دیشب با شوهرم بحث کردم البته خودشم مقصر بود دو تا سیلی هم به من زد و وایساد داد و بیداد کردن منم خیلی گریه کردم یه بارم اومد تو اتاق بغلم کرد بوسم کرد گفت بیا بریم تو سالن گریه نکن ولی من محلش نزاشتم سرش داد زدم گفتم برو بیرون و ای حرفا اونم رفت خوابید تو سالن من خوابم نمیبرد تا ساعت ۳ داشتم گریه میکردم البته بیصدا در اتاقم بسته بود صدا بیرون نمیرفت تا شوهرمم نخوابیده بوده اومد تو اتاق دید من بیدارم گریه میکنم اومد بغلم کرد بوسم کرد گفت بیا بریم بخواب پیشم گفتم نمیام ولم کن خوشم ازت نمیاد دیگ اون بغلم کرد آورد تو سالن بوسم کرد گفت ببخشید عصبانی شدم و ای حرفا دیگ من خیلیم گریه کردم اون هی میگفت گریه نکن دیگ بسه ببخشید نباید گریه کنی خوب نیس فشار به خودت نیار دیگ منو گرفت تو بغلش خوابم برد صبم من خواب بودم رفته سرکار به نظرتون باهاش آشتی کنم یا ن خودم ک میگم نکنم شما نظرتون چیه البته تاپیک های قبلیمم بخونید دلیل بحث رو گفتم