۱۶ پاسخ

من مربی بدنسازیم ب م بارداریم بیخیال کار شدم ن بخاطر وزنه برداشتن نه شاگردام رعایتمو میکردن در اونصورت، اما کلا گذاشتم کنار ک کنار بچه م باسم بیشتر حواسم بخودم باشه الان و وقنی بدنیا اومد تایمم رو روی تربیتش بذارم و دوس دارم بالاسر بچم باشم، بنظرم شاغلا خیلی لحظه های قشنگ رو از دست میدن1😍لذتتو ببر از زندگیت

عزیزم من تا ۴ ماه پیش شاغل بودم
همش خستگی همش استرس همش عذاب روحی
چون یک سال هم بود بچه میخواستیم همسرم گفت نرو دیگه سرکار بمون خونه ارامش داشته باشی شاید برای همین باردار نمیشی
و واقعا هم همینطور شد
ادمای اطرافت هم قطعا با داشتن بچه همچین توقعی نخواهند داشت ازت

من یه دوره از زندگیمو شاغل بود کارمم خیلی دوس داشتم اما نمیتونستم به خودم و زندگیم برسم همش خسته بودم
واقعا اگر از نظر روحی و مالی نیاز به کار کردن نداری چرا باید بری تو نباید به حرف و نگاه دیگران توجه کنی تو باید خودتو دوس داشته باشی

سلام
من دو سال دوره ی طرحم رو گذروندم و سه تا بچه داشتم.
همسرم به هیچ عنوان از حقوق من استفاده نمیکرد.
و همه جوره حمایتم میکرد.
طرحم که تموم شد استخدامی اومد، خیلی فکر کردم برای ادامه کار، اما نشستن اولویت بندی کردم با همکارام مشورت کردم و تصمیم گرفتم بمونم توی خونه و پیش بچه هام. و الان خیلی خیلی خوشحال و راضیم. بچه ها هم شادترن، آرامشم بیشتره، استراحت و برنامه ریزی م بهتره. زن لطیفه، کار خونه به اندازه کافی انرژی لازم داره، کار بیرون واقعا انرژی مضاعف میطلبه، برای چی؟ برای یکم درآمد بیشتر؟ واقعا ارزش نداره.
من بشششدددددت توصیه میکنم چله مادری آقای عباسی ولدی رو شرکت کنین، حتی اگه نرسیدین، کتابهاش رو بخونین، چهارتا کتابه انقدرررر در این زمینه بهتون آرامش میده که خدا میدونه.

من قبل ازازدواج میرفتم سرکار،ازدواج کردم باردارشدم بچه دارشدم بازم میرفتم سرکاروبچمم ازدوماهگی میبردم تمام تلاش میکزدم هم براخونم هم براکارام بهترین باشم وخداییشم بابچه میرفتم بازبهترین کارمندیودم امسال سرمسئله ای دیگه نشدبرم اینوبگم بچم۴سالشه اولش توخونه بودم حالم خیلی بدبود ولی الان عادت کردم حس میکنم مدیریت خونه وهمسروبچم یه شغله بایدباآرامش دادن یاقناعت ونشاط خونه میانجی گری یاحالاهرچیزدیگه این زندگی که راسش من بهترین باشه والانم حس خوبی دارم

نه گلم من یخ دوره شاغل بودم ولی الان نیستم به نظرم زنای که کار میکنن مردا قدرشونو نمیدونن و از یه طرف مادر بودن خودش سخت ترین شغل دنیاست فقط خودت مهمی گلم نه بقیه

الان هم که بچه دار شدی شکر خدا بشین پای تک تک لحظه های شیرینش هر کی ناراحت شد از سرکار نرفتنت بگو من اینجوری اومدم به کسی قول کار ندادم😂

عزیزم اونایی ک میرن ما میریم شما هم برو یا همسرشون واقعا همسر یا ...
ببین گلم دور از محضر بعضی از مردا اصلا ظرفیت ندارن تا خانوم خونه میره سرکاره اولش مثلا اجاره خونه رو میندازه گردنش میگه مثلا ماهی فلان قدر میگیری یکم کمک خرجم باش بعد چند ماه پول اب برق و تو بده حالاااا ک چند سال گذشت میاد میشینه خونه میگه این میاره دیگ من دیگ بسه برم سرکار قشنگ از این کار سو استفاده میکنن بعد ک خودشون بیکارن زن از سرکار میاد میبینه نشسته یک استکان هم نشسته ادم دیونه میشه بعد ک حرفش میشه میگ تو زن بودن بلد نیستی تو زن نبودی همش خسته بودی فلان میره دنبال یکی دیگه

به نظرم اینکه شما میری سر کار یا اینکه نمیری به هیچ کسی ارتباطی نداره این خود شما هستی که تو موقعیتی که قرار داری باید لذتشو ببری دیگران تو زندگی شما که نیستن که شما بخوای به حرفاشون اهمیت بدی اگه بنا بر این باشه که به حرفاشون اهمیت بدی ممکنه دو روز دیگه بگن خودتو بندازی تو چاه این کار و انجام میدی؟
پس رها کن ببین و فکر کن که کار درست راه درست چیه سعی کن تو هر موقعیتی که قرار داری لذت ببری نذار به خاطر حرف دیگران از اون موقعیتی که داری استفاده نبری یا فکر کنی اگه من شاغل میشدم وضعیتم بهتر بود بهتره که تو هر موقعیتی که تو زندگیت قرار داری نهایت لذت و ببری مهم نیست بقیه چی میگن اگه به مردم باشه که تو نباید زندگی کنی پس ول کن حرفاشونو

گلم مگه آدمای اطراف مهمن بیخیالشون بابا تو خودتو داری همسرت بچت پدر مادرت و فکر میکنم همین واسه یه زن کافی باشه هر کسی بهت احساس بی ارزشی داد راحت بندازش دور ببین اولویت هات چیا هستن خودت ببین چی واست خوبه همون کار و انجام بده

من اصلا دوست ندارم شاغل باشم بچه اذیت میشه من خودم طعم مادر شاغل رو کشیدم هم من هم مامانم عذاب کشیدیم حتی خودم موقع بدنیا اومدن دخترم شاغل بودم که فعلا دیگه گذاشتم کمار اذیت شدن زیادی داره

نه نیستم
فروردین یه ماه رفتم مربی خانه بازی شدم بعد حقوقم که گرفتم برای خونه چیزی خریدم بقیش هم همسرم دادم دیگه هم ندیدم اون پول
بعدم اساس کشی داشتیم اومدیم دور شدیم از اونجایی که کار میکردم ...
دیگه نمی صرفید برم سرکار
و خلاصه چون همسری روی من حساب کرده بود که من اجاره خونه بدم منم نرفتم سرکار
موندم خونه
فعلا دارم با بافتنی خودم سرگرم میکنم

درسته سخته شاغل بودن ولی حس خوبیم میده عزیزم البته بدون کمکی داشتن خیلی سخت میشه
به نظرم هر ادمی تو هر جایگاهی چه شاغل باشه چه نباشه قابل احترامه بنا به موقعیتش انتخاب میکنه‌
اگه شرایطش و داری و کمکی مثل مادر یا یه پرستار خوب کنارته چرا کار نکنی حداقل چند یاعت از روز و برای خودت تایم داری
اگرم کمکی نداری اشکالی نداره صبر کن نینی بزرگ بشه بعدا هم فرصت کار هست عزیزم

مردها هم زیاد توجه ندارن کارت بچسب و رهاش نکن

ببین اگه کار داری رهاش نکن همون بچه ای ک بزرگ میکنی اگه پیر بشی بدون پولت قبولت نمیکنه

تو مادر و همسر خوبی باشی بهتر از اینه که در آینده نه از مادر بودن خاطرات زیادی داشته باشی نه از همسر بودن چون همه زمانت رو تو محل کارت بودی و کلی از تایم روزو از دست دادی

سوال های مرتبط

مامان لنا مامان لنا هفته پانزدهم بارداری