منم امروز كلافه بودم انقدر اذيتم كرد مجبورم ميكنه دعواش كنم چون كاراي خطرناكي ميكنه همش تو خطره ولي از دست خودم كلافه و ناراحت ميشم چون كه كم ميارم بغلش ميكنم نازش ميكنم وقتي نگاهم ميكنه بعد از اينكه دعواش ميكنم ميخندم تا يادش بره
اره عزیزم خیلی سخته مادربودن یعنی ازخودگذشتگی
منم کم آوردم خیلی خستم هی بشور بپز قور میزنه بچت وااااای
خدا ان شاءالله توانت رو زیاد کنه
من از روزی ک زایمان کردم تا الان ک یکسال و دوماهشه پسرم همش خونه بابامم.مامانم و خواهرم وداداشام و زن داداشام و بابام همش پسرمو میگیرن و فقط موقع خواب پیش منه
منو شوهرمم میریم مهمونی بازار یا بیرون
خدایی اصن اذیت نشدم برا بچم و خداروشکر میکنم بخاطر بودن خوانوادم
منم یه روزایی خیلی میترسم یهوو که چه جوری میخوام بزرگ کنم بچه روو اصلا میتونم به نحو عالی انجام بدم یا نه
میفهمم چیمیگی
منم واقعا ازخدا خجالت میکشم چی بگم چی بخوام خیلی مثل منن حرفی بزنممیشه ناشکری بگم راحت کن بچه داری که نمیشه حداقل میگم خدایا صبرمونو بیشتر کن
احساس میکنم پوست کلفت شدم بخدا اینقدناراحتم ولی نمیدونم چرا نمیتونم یکمگریه کنم حداقل سبک شم اوووف
از بارداری سیاتیک دارم دوباره چند روزه بدجوری گرفته در حدی که نمیتونم راه برم
انقدر گریه کردم گفتم خدایا از پا افتادم نمیتونم کارای خونمم بکنم از تنهایی بچه داری از درد همه چی گریه م گرفت بخدا😞
منم اشک ندارم خیلی وقته . ترکیدم کلا .
من امروز انقدر گریه کردم سبک شدم🥲🥲
اخ که با تموم وجودم درکت میکنم.امیدوارم خدا خودش بهمون صبر و قوت بده😔
وای خدایا منم امروز همین حسو داشتم واقعا کم اوردم😭
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.