۵ پاسخ

عزیزم نمیخوای واسه کوچولوی نازت یه عکس یادگاری آتلیه ای داشته باشی قشنگم 😍❤️

نصف صورت دخترم قرمزه میگن ماه‌گرفتگی درصورتی نیس

کی بود ماه گرفتگی چون رو پیشانی و پشت سر پسرم من قرمزی هست

الکیه بابا. قدیمیا هر چیو نمیتونستن علتشو بفهمن یه خرافات میبستن بهش. حتی این لکه های به اصطلاح ماه گرفتگی هم برا خودش اسم علمی و دلیل علمی داره

اره بابا الکی همه چی میگن

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۳ ماهگی
داستان زایمان
#قسمت_نهم

وقتی صدای گریه ش رو شنیدم هم خوشحال شدم هم ناراحت از آینده ای که نمی‌دونستم چی میشه کلی خواهش کردم بهم نشونش بدن ولی قبول نکرد دکتر و سریع دخترم رو به nicu منتقل کردن. اونجا بود که از صحبتهاشون فهمیدم از قبل واسش تخت رزرو کرده بودن و فقط من بودم که از همه جا بی خبر بودم و نمی‌دونستم قراره سزارین بشم. هرچی حرف میزدم انگار حرفهام گنگ بود هیچکس صدامو نمی‌شنید.
بعد دوختن شکمم همه رفتن جز یه آقا که تو ریکاوری پیشم موند. تمام فکرم پیش دخترم بود الان زنده س؟ صدا زدم آقا دخترم زنده س؟ گفت اره یه شیردختر مثل خودت آوردی. چند دقیقه گذشت دوباره گفتم آقا تو رو خدا دخترم زنده س؟ و منی که دیگه جوابی نشنیدم.
نمی‌دونم چقدر گذشت ولی دونفر اومدن جابجام کردن رو یه تخت دیگه و گفتن باید تو icu بستری بشی.

از در اتاق عمل بردنم بیرون، مامانم مادرشوهرم و پدرشوهرم پشت در بودن ولی همسرم نبود، نبود همسرم تو دلم رو خالی کرد وقتی بهشون نگاه کردم چشمای همه خیس بود فقط گریه کردم التماس کردم بگید که دخترم زنده س
مامان نیکان مامان نیکان ۳ ماهگی
پارت ۴
تجربه زایمان


۳‌روز بیمارستان بستری شدم کلی لنتی بیوتیک و … شیرمم خشک شد هرکاری میکنم نمیاد
چقدر کم جون شدم چقدر خون از دست دادم
بیماریستان خراب شده بوعلی باید منو یک شب نگه میداشت
حتی بچم و خودم مدفوع نکرده بودیم مارو مرخص کرد😐😐همه جا طبیعی هارو یه شب نگه میدارن من ۱۲:۳۰ زایمان کردم‌
۵ونیم مرخص کردن منو 😐😐 ب هرکی میگفتن میگفتن به اراده خودت مرخص شدی مگه میشه همچین چیزی خلاص که تجربه نمیزاشتم برای ترس و وحشتم بود که نترسونتون

اگه بچه من ۱۲/۳۰ به دنیا اومد
همش به خاطر این بود که از ۳ ماهگی همیشه پیاده روی داشتم
اصلا یه دقه تو خونه زمین نمیشستم استراحت نداشتم
کلی ورزش پیاده روی
انقدم از‌پله رفتم اومدم الان زانوم دیگ‌نمیاد

دکتر عوضی اومد لج کرد منو سه روز نگه داشت
تازه اومده صب بیمارستان دوا هم میکنه که چرا تو ساعت ۲ شب به من زنگ زدی 😐😐😐گفتم لامصب داشتم تو خونه جون میدادم ینی چی
برگش گف حالا ک اینجوریه میمونی همینجا تا ببینم چته عوضی هم لج کرد و مرخصم‌م نکرد هعی چی بگم والا اینم شانس ما