۱۰ پاسخ

پسرای منم ۳ سال تفاوت دارن
باید با پسر بزرگتر تون بیشتر وقت بزارین
خودتون باهاش بازی کنین
کاردستی درست کنین
باید حساسیتش بیاد پایین
ازش هگ بهواین مراقب خواهرش باشه به عنوان داداش بزرگتر
بهش مسئولیت بدین
اما حساسیت زیاد نداشته باشین

این زدن ها اینو نشون میده که محبت میخواد بچه ها نمیتونن بگن محبت میخوان من خودم میدونم هرمقع پسرم خستست یا گشنشه یه چیز الکی بهونه میکنه ولی نمیگه گشنمه یا خوابم میاد من دیگه خودم میفهمم
پسر منم برای جلب توجه میزنه هرازگاهی میگیرم بغلش میکنم حرف میزنم باهم کشتی اینا میگیریم تبدیل به خندش میکنیم آروم میشه

۵ دیقه عاشق همن ۵ دیقه حمله میکنن به قصد کشتن هم دیگه منم دخالت نمیکنم چون به اندازه کافیه زد و خوردشون😂

با بچه اولت وقت میزاری
یعنی خودتو بچه اولت فقط باشین
بدون گوشی

دقیقا مثل شماست شرایطم

بچه اولم فوق العاده آروم بود بعد دنیا اومدن بچه دوم وحشی ب تمام معنا شده هیچی واسش کم نذاشتیم لز اول تمام توجه ها واسه خودش بود
روانی کرده منو

منم یه دختر تقریباً ۴سال بایه پسر ۵ساله دارم البته پسر ۵ساله شوهرمه ازبس یا ناساز گاری میکنه باهاش صدای مرسانا رو درمیاره اسباب بازی ازش میگیره یه وقت هایی میگه برای دومی میگم من شکر بخورم خودت جای صدتا بچه دوم من عزاب میدی

منم پسرم سه سال و نیمه اش هست ازوقتی دخترم بدنیا اومده مثل روانی ها شده خیلی اذیت میکنه همه رو میزنه خیلی داد میزنه خیلی نی نی رو هم اذیت میکنه هرچیم با زبون خوش بهش میگیم نمی‌فهمه ماهم باهاش بد رفتاری نمی‌کنیم ولی بازم خودش خیلی خر شده

من میخواستم فاصله سنی بچم مث شما بشه دارم پشیمون میشم🫨🫨🫨

دخترای من ۱ونبم سال فاصله دارن مدام دعوا میکنن سر هرچی اصلا نمیشه تنهایی دوتاشونم بخوابونی آدم و خول میکنن حسودی میکنن هر از گاهی عاشق هم میشن خیلی اذیت میشم

سوال های مرتبط

مامان شنتیاا مامان شنتیاا ۳ سالگی
سلام‌ یه چیزی خیلی نگرانم کرده راجب پسرم میخوام ببینم طبیعیه یا با دکتری مشاوری مشورت کنم. با اینکه از بچگی به حرفاش گوش دادم سریع
تا حدودی جواب گرفته چیزی خواسته تونستم تهیه کردم هیچ وقت چیزی و نذاشتم خیلی بگه اصرار کنه بعد انجام بدم ولی پسرم نمیدونم اخلاق بد یا خوب حرفاش و خیلی تکرار میکنه در حد قفلی زدن یعنی اگه ی چیزی بخواد بگم فردا تا اون روز برسه همش میگه صبح هم یادش نمیره تا اون کارو نکنی براش ول نمیکنه و این موضوع هم خودمو هم بقیه رو ی جاهایی کلافه کرده مثلا میگه بازی کن ب هرکی ک باشه انقدر میگه تا طرف بلند شه بازی کنه خیلی وسط حرفامون میپره اصلا نمیذاره حرف بزنیم یا حتی من با گوشی هم بخوام حرف بزنم یکاری میکنه یا حواسم پرت شه یا قطع کنم سریع البته ک بگم هرچی من منعطف و سریع براش یکاری میکنم شوهرم برعکس زیاد باهاش بازی نمیکنه ی بازی هم بخواد بکنه انقدر بچه باید اصرار کنه بهش تا باهاش بازی کنه یا هرچی ازش بخواد هی باید بگه بهش هم میگیم باشه ولی باز میگه مثلا دیروز رفتیم بیرون خرید گفتیم پسر خوبی باشی اذیت نکنی برات آدامس که دوس داری میگیریم هر ۳ دیقه ی بار میگفت آدامس میخری آدامس میخری انقدر گفت شوهرم عصبی شد گفت اصلا نمیخرم بعد ی وقتایی رفتار شوهرم باهاش ی جوری میشه من فکر میکنم بچه مشکل داره حس منفی میگیرم عصبی میشم دعوامون میشه ی مورد دیگه هم هست ب شدت تنهاس و فقط من و باباشیم ک باباش اصلا براش وقت نمیذاره باز ی موضوع دیگه هم هست مثلا میگه موز داریم میگم نه میره چک میکنه این مثال راجب هرچی باید بهش ثابت بشه خودم این موضوع دوس دارم که اعتماد نداره زیاد ولی خب نمیخوام ب ماهم اینجوری باشه میخوام حرفمو قبول کنه
مامان دو فرشته مامان دو فرشته ۴ سالگی