۱۸ پاسخ

دختر منم همین طوری غریبه آشنا نمیکنه‌ . هرکس بگه بیا بریم سریع آماده میشه بره.اما نگران نباش الان بچه ان متوجه نمیشن بزرگتر که بشن بهشون بگیم متوجه میشن

حالا پسر من با هیچکس نمی‌مونه حتی خونه مادر شوهرم رو ب روی خودمه درو که باز میکنم بره خونه اونا نمیره حتما باید خودم باشم من میگم اینجوری سخت تره ب هیچ کاریم نمیتونم برسم چون پیش هیچکس نمیمونه حتی زمانی که باباش خونس من می‌خوام یذره بخوابم هی میاد منو بیدار می‌کنه میگه مامان اصلا نمی‌ذاره بخوابم میگه باید بیدار باشی تا با باباش بازی کنه یا بمونه پیشش

بالعکس دختر من ،،تو خیابون کسی بهش چیزی بگه یا لبخند بزنه فوری میگه مامان نه ،،خانووووم 😄😄
یا میگه آقاااا
غریبه هارو اینجوری صدا میزنه
آشناها رو هم عمو دایی و خاله
حتی همسایه رو میگه خانوم همسایه
از اول خودم بهش اینجوری گفتم
حتی پسرعموهای بزرگ خودم و شوهرم و نمیگم عمو ،،اسمشونو میگم مثلا میگم یاسین جون
یا میگه ایشون خاله بابا هستن
که بدونه فرق خاله و دایی و عمه شو با بقیه
تا دوروز دیگه ب هرکی اعتماد نکنه

یکتا هم همین جوریه یه دفعه یکی بهم گفت بیرون رفتنی چشم ازش برندار اینقدر که سریع دوست میشه راحت میشه بدزدن. کن کم از دو سالگی به بعد متوجه میشن.

پسر من هم اینجوریع
هر کی موتور داشته باشه عموش
هر کی بهش خوراکی بده عمه میگ بهش
دیروز رفتیم پاساژ سوهان اینا بگیریم
هر کی بهش تست میداد با خنده می‌گرفت میگفت ممنون اونا غش میکردن براش

ای با باباش میره بیرون با موتور توی مسیر هر کی ببینه دست بلند میکنه میگ سلام 🥲

و من میترسم ار اینه همه صمیمت اجتماعی بودن بچم

پسرمنم همینطوره باغریبه هامیخوادبره اصلابراش مهم نیستیم انگار😂😂

حالا پسر من غریبه ببینه یا آشنایی که دوست نداشته باشه رسما از اون مکان دور میشه یا اون شخص رو دور میکنه

بچه منم کاملا برعکس غریبه میبینه انگار جن دیدع گریه میکنه میاد بغلم ولی با بچه ها مشکلی نداره بازی میکنه

دختر منم اینطوریه زود بای بای میکنه بوس میفرسته ولی باهاش حرف زدم و متوجه میشه که به غریبه ها میگه اقا
اول میگفت عمو ک توضیح دادم دوتا عمو داری بقیه اقان😊

دختر من هم سن کوچلو شما ک بود همین بود اما برا سن شون ی موقعی میرسه ک باز از همه میترسن و رو میگیرن بزار یکم بزرگ تر بش باز اخلاقش تغییر میکنه

دختررمن انقد بداخلاقه ک با هیچکی اوکی نمیشه راحت 😑😑 بع داییش رفته اخلاق گندش از بچگی همین بود همش اخم رو صورتشه

دختره منم همینه

دختر منم همینه با مامور شهرداری میخواست بره دیشب

اصلا دخترمن سمت غریبه ها نمیره مگه خوراکی بهش بدن سریع میگیره و فرار

یعنی تا حالا نشده غریبی کنه؟ پسر من با اینکه تماما تنها بوده خیلی دوست و آشنا ندید اما با کسایی که بار اول میبینه معمولا گرم میگیره اما شده جاهایی که غریبی میکنه

دقیقا پسر من همینه پیش همه میمونه بغل همه می‌ره حتی کسی رو برای اولین بار ببینه بهش بگه آمین میای بریم می‌ره بغلش که باهاشون بره 😐 کلا به رفتن علاقه داره هرکس بهش بگه میخواد بره باهاش

دختر من اینطوریه.🥲دیروز از اداره برق اومدن کنتر چک کنن.بهش میگفت بیا داخل

دخترم ی غریبه بهش لبخند بزنه کنفیکون میکنه😆😆😆😆😆کلا از چهارماهگی غریبی میکرد
مثلا بچه های خواهرشوهرمو هفته ای ی بار میبینه
وقتی میریم بالا،از بغلم پایین نمیاد خجالت میکشه

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۲ سالگی
مامان 🍒حلما🍒 مامان 🍒حلما🍒 ۲ سالگی
این ۵ تا کارو انجام بده، نتیجه‌شو خودت ببین😍👌🏻

🔅به بچه‌ت احساس مهم بودن و دیده شدن بده:
وقتی ازش نظر میپرسی، به حرفش گوش میدی، یا حتی برای کارای کوچیک باهاش مشورت میکنی، حس میکنه براش ارزش قائلی. این حس، پایه‌ی حرف‌گوش‌کردنه.

🔅احساس تعلق ایجاد کن:
وقتی بچه حس کنه عضوی از یه تیمه، نه فقط یه بچه‌ای که باید دستور بگیره، خودش تمایل پیدا میکنه همکاری کنه. جمله‌هایی مثل «ما یه تیمیم» یا دادن مسئولیت کوچیک، این حس رو میسازه.

🔅وقتی اشتباه میکنه، طردش نکن:
بچه‌هایی که بعد از اشتباه، ترس از تنبیه یا قهر ندارن، بیشتر حرف گوش میدن. چون میدونن هنوز دوست‌داشتنی‌ هستن و میتونن جبران کنن.

🔅اعتماد به‌ نفسش رو تقویت کن:
با مقایسه یا سرزنش، بچه حس بی‌ارزشی میگیره. ولی با تشویق، اعتماد دادن، و فرصت دادن برای انجام کارها، باور میکنه که میتونه از پس خواسته‌هات بربیاد.

🔅بهش احترام بذار:
وقتی حرفاش و قطع نمیکنی، نظرش رو میپرسی، و احساساتش رو جدی میگیری، اونم یاد میگیره با احترام رفتار کنه، از جمله گوش دادن به حرفت.
مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
در راستای اینکه با دخترکم چه بازی هایی میکنیم
من اول رو کاغذ سفید نقاشی کشیدم بعد که دیدم دخترکم دوست داره رو کاغذ رنگی کشیدم و رو چوب بستنی های رنگی (الان همه جا ازش میفروشن) چسبوندم بعدم رو در جعبه کفش با چاقو چندتا سوراخ زدم و گذاشتم
بازیشم اینجوریه که
مثلا من فروشندم ( بعضی وقتام عروسکاشو هردفعه یکیشونو فروشنده میکنم) دخترم خریدار . میاد با یه کارت که بهش دادیم مثلا ازمون خرید میکنه و میره دوباره میاد میخره یادش دادم دونه دونه باید بیاد بخره بعدم ببره بذاره تو اتاق
وقتی این بازی تموم شد با تمام این چیزایی که ازم خریده میریم تو خونش و با قابلمه گاز پلاستیکیش مثلا غذا درست میکنیم میخوریم
با این چیزا یک ساعتی حداقل سرگرم میشن هرچند که دخترک من کمتر دوساعت راضی نمیشه حتی ولش کنم صبح تا شب میگه بیا این بازی رو بکنیم
خلاصه اینم یکی از بازی های ما درواقع با این بازی قوه تخیلشو قوی میکنم و یادش میدم کم کم با خودش بازی کنه
شمام امتحان کنید شاید کوچولوهاتون دوست داشتن😍