۸ پاسخ

تاحالا پشیمون نشدم ولی از خستگی زیاد دلم میخواسته فرارکنم برم یه جایی ک هیشکی نباشه و ساعت ها گریه کنم من خیلی به خودم سخت میگرفتم از وقتی یکم راحت گرفتم حال روحیمم خیلی بهترشد

آره 🥲🙂🙂

اره عزیزم و این حس طبیعیه بخاطر خستگی و استرس و اینکه وارد یه زندگی جدید و غیر قابل پیش بینی‌شدی و پراز مخدودیت

دقیقا الان تو این وضعیتم😢

آره عزیزم خیلی طبیعیه این حس
فکر می‌کنم همه مادرها حداقل یک بار این حس رو تجربه کرده باشند به خاطر خستگی و شرایط یک زندگی با بچه که پر از محدودیت هست و زندگی آدم بعد از بچه‌دار شدن خیلی تغییر می‌کنه واقعا...

من مدتی کلا تو خونه بودم ‌‌چون آزادی قبل رو‌نداشتم بیشتر میشد این حس
ی روزی تصمیم گرفتم همه اون بیرون رفتن ها و کارامو با دخملی شریک بشم
از اون روز بهترم حالا باز مث قبل آزاد نیستم ولی زندونی هم نیستم

آره گاهی از خستگی و فشار روانی زیاد بوده دیگه
و زود پشیمون شدم

من واقعا بعضی اوقات خسته میشم و میخوام فقط گریه کنم😑

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
یا این باور که تو مهد خالش باهاش بازی میکنه دیگه احتیاج نیست من باهاش بازی کنم این باور درست نیست
بازی اصلی ترین نوع ارتباط با کودکه اگر میخواید وارد دنیای کودک بشید باید بازی کردن باهاش رو یاد بگیرید.وگرنه نمی‌تونید فرد صمیمی فرزندتون بشید.
بریم سراغ اثر بخشی بازی
اگر یکی تو کودکیمون باهامون بازی کرده توی ذهنمون میمونه و میشه فرد نزدیک ما و باهاش راحت‌تر ارتباط برقرار میکنیم
توی بازی با بچه ها نباید بشیم معلم سختگیر باید بچه ها لذت ببرن از بازی
اگر در کودکی با بازی وارد دنیاشون نشیم میشیم یه فرد غریبه
توی بازی کردن و حرف زدن با بچه ها مغزشون داره رشد میکنه
وقتی مغزشون رشد میکنه هوششون افزایش می یابد
پس برای اینکه بچه هایی تربیت کنیم توی زمینه تحصیلی کاری ارتباط موفق باشن باید تو بچگی باهاشون بازی کنیم
به این فکر نکنیم تو نوجوونی باید بفرستمش کلاس کنکور برعکس در سال های اولیه کاری کنیم مغزشون رشد کنه
اولین گام اینه باهاشون بازی کنیم بازی که لذت ببرن در عین حال صمیمیت و ارتباط ساخته بشه