۱۰ پاسخ

مادر چهارحرفه ولی هزاران حرف به دنبالش میادخداروشکر

دقیقا منم از بعد زایمان اخلاقم عوض شده

من فکر نمیکردم‌از زایمان‌عبور کنم‌همش‌میترسیدم‌طاقت نیارم
ولی خداروشکر که گذشت 🥲

واسه اونهمه شجاعت و توانی که داشتیم خدا رو هزار مرتبه شکر🥹❤️

باید بگم که خیلی سخت گذشت بهم من از اول نخواستم به خودم استرس بدم گفتم انشاالله دوساعته زایمان میکنم ولی رفتم و مردم و زنده شدم تا دخترم بدنیا اومد با خودم میگم خدایا من دومی رو چه روحیه ای به خودم بدم و دنیا بیارم

سخت بود خیلی شرایط مادر شدن و زایمان
ولی مجبور بودیم از یه طریقی به دنیا بیاریم😃🤣

من وقتی ب زایمانم فک میکنم باورم نمیشه واقعی بوده🥹☺️

وای منم به شدت ترسو بودم،یه ازمایش خون ساده به شدت منو میترسوندو فشارمو مینداخت،باورت میشه یبار به عنوان همراه بامامانم رفتم سرم بزنه همونجا بیهوش شدم؟؟؟😂😂
من هنوزم باورم نشده مادرشدم😑

من هم زایمان طبیعی و سزارین کردم واقعا دوتاشون خیلی درد دارن وقتی فک میکنم ک چ دردی رو تحمل کردم ب خودم و ب بچه هام افتخار میکنم

آره واقعا گلم

سوال های مرتبط

مامان مَاهی🌕🎀 مامان مَاهی🌕🎀 ۹ ماهگی
واقعا بعضی وقتا من از دخترم خجالت می‌کشم..
اینکه مجبورم با خودم بیشتر جاها ببرمش و خواهم برد...
امروز بچم رو صبح زود از خواب نازش بیدارش کردم و تا شهرری رفتیم تا آزمون اصلح بدم...
توی اون مدت که من سرجلسه آزمون بودم، دخترم با شوهرم توی محوطه منتظر من بودن که بیام بیرون... عزیزدل مادر من واقعا اخساس شرمندکی کردم اون موقع که چشات رو از شدت خواب الودکی محکم با دستات می‌مالیدی... من احساس شرمندکی کردم وقتی دیدم امشب دندون دیگه ت هم داره میزنه بیرون و این روزا مجبورم تورو با خودم هرحایی که کار دارم ببرم🥲🥲🥲 فردا هم باید برم ی خورده کار اداری دارم انجام بدم، همسرمم هست باهامون اما من واقعا احساس شرمندکی دارم در برابر مهوا... اینکه بچم با این شرایطش که داره دندون درمیاره... من باید دنبال خودم از این اداره به اون اداره بندازمش😬🥲🥲

واقعا موندم چیکار کنم... حالا برای دو ترم باقی مونده ارشد... تصمیم دارم مهوا الان کوچیکه دو ترم دیگه هم مجدد مرخصی بگیرم... واقعا نمیشه مهوا رو تا کله تهران با خودم ببرم🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
اصلا اعصابم خورده، ناشکری نمی‌کنم اما خدایا من خودم حاضرم هرسختی باشه به جون بخرم اما بچم اذیت نشه...
توروخدا واسه ارامشم دعا کنید