سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
امروز متوجه شدم یکی از دوستای قدیمیم ۷ ماهه بارداره.
زنگ زدم بهش تبریک گفتم و اون یه جمله گفت که هنوزم دارم میخندم
گفت دیگه خسته شدم فقط دلم میخواد این بچه رو از تو شکمم دربیارن راحت بشم بعدم بگیرم چند روز بخوابم !!!!🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤦🏻‍♀️🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤦🏻‍♀️

هممون روزی همین فکرو میکردیم که حاملگی سختترین قسمت ماجراست 🤣🤣🤣🤣🤦🏻‍♀️🫠

من خودم حاملگی وحشتناکی داشتم پر از دردو مریضیو فشار ولی الان که بهش فکر میکنم من چقدر لوس نازنازی بودم 😕 ناشکر بودما 🤣🤦🏻‍♀️ تو این ۲۰ ماه چه شبو روزایی رو پشت سر نذاشتیم 😖
تازه از الان به بعد جالب میشه . روزی شونصد بار تست صبر و اعصاب ازمون میگیرن فسقلیا 😵‍💫
هر روز دلمون میخواد سر به کوهو بیابون بذاریم 😁🤦🏻‍♀️
بعد میگه بچه رو از شکمم دربیارن من راحت بشم دیگه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
مامان دلسا و تودلی🥰 مامان دلسا و تودلی🥰 هفته ششم بارداری
*روز دوم از شیر گرفتن*
دلسا الان دقیقا 37 ساعته که شیر نخورده
دیشب وسط شب یه بار بیدار شد یکم نق زد ابش دادم و خوابید چون کلا قبلشم تو شب زیاد بیدار نمیشد دم صبح بیدار میشد همیشه دیشبم طبق عادتش 6 صبح بیدار شد به گریه پاشدم بغلش کردم یکم راهش بردم یکم اب دادم بهش دوباره اوردمش تو رختخوابش نخواستم خوابش بپره یکم خوابش برد دوباره بیدار شد باز بغلش کردم یکم دوباره گذاشتمش تو تشکش گفتم مامان باید بخوابی گفت می می گفتم اوخه خلاصه حدودای ساعت 7.15 خوابش برد تا 10 که بیدار شد
همیشه وقتی بیدار میشه حال ندارم خودم زود از رختخواب بیام بیرون نیم ساعتی وول میخوردیم و شیر میخورد امروز صبح گفتم پاشو بریم بیرون باز گفت می می گفتم اوخه و نشونش دادم خندید ول کرد رفت بهش صبحونه دادم بعدش یه سه ساعتی بردمش پیش مامانم اونحا بهش خوش میگذره مامان بابام باهاش بازی میکنند تا عصر که رفتم دنبالش اومد چسبید بهم باز یکم بهونه گرفت بهش میوه دادم خورد پیش مامانمم که بود بهش نهار داده بود دیگه تا عصر اونحا بودیم حوصلش سر رفت پاشدیم رفتیم خونه مادر شوهرم
شوهرمم اومد اونحا دیگه تا حدودی ساعت 10 اونجا بودیم حالا این بین خیلی باهاش بازی کردم توپ بازی قایم موشک و کلی بدو بدو خواستم خسته بشه
ساعت ده اومدیم خونه باز یکم بازی کردیم کتاب براش خوندم یکم گوشی دستش گرفت چراغا را خاموش کردم گفتم باید بخوابیم ساعت 11.30 هم بهش شام دادم خورد
دیگه اوردمش اوردمش تو اتاقش یکم زدم تو کمرش خوابش برد خدا را شکر
تا ببینیم شب دوم چجوریه
در کل امروز کمتر از دیروز بهونه ی شیر خوردن گرفت