مامانا ی تجربه بهتون بگم
من تازه ک زایمان کرده بودم بچم ب زور سینه گرف
بعد میخورد میخوابید ی رب بیست دیقه بعد بیدار میشد
شبا گریم در میومد تا میومدم بخوابم بیدار میشد بیست دیقه زیر سینه نیم ساعت خواب
منم افسردگی بعد زایمان داشتم همش گریه ازین ور نمیتونسم بخوابم همش عرق میکردم میشدم خیس
اصلا میلم ب هیچی نمیبرد فقط بغض میکردم
فقط میگفتم بکی بچه رو ی ساعت نگه داره من بخوابم
گریه نمیکرد فقط میگف بمونم زیر سینه
شیرمم خوب بود لباسم خیس میشد ولی سیر نمیشد
تقریبا ۲۰ روز اینا اینجوری گذشت همش میگفتم چ غلطی کردم خودمو تو اتیش انداختم
تااینکه اول شوهرمو راضی کردم شبا شیر خشک دادم
بعد دیدم روزام نمیذاره ب کارام برسم همش میگه بمونم ی ساعت زیر سینه بعدشم سیر نمیشد گریه میکرد
شوهرم گف نمیذارم شیرخشکیش کنی
گفتم منم نمیتونم هرجا میرم سینمو بدم بالا بندازم بیرون
من نمیتونم پس بزرگش کنم درضمن من همش درحال گریه کردنم این بچه شیرغم میخوره فردا ی بچه استرسی میشه
اینجوری شد ک کلا شیر خشک میدم
درروز ی رب بیست دیقه ای شیر خودمو میدم
بخدا ک راحت شدم
ن بخاطر راحتی خودم
از وقتی این کارو کردم شبا بهتر میتونم بخوابم درنتیجه ب بچم بیشتر میتونم برسم از لحاظ روحی
ب خودم میرسم روحیم بهتر میشه
شیرمادر ب این قیمت ک بچت اذیت شه نمی ارزه
سه ماه دیگم ب غذا میوفته راحت میشه
ادم هرچقدرم رعایت کنه رژیمو بازم نمیشه بیشتر بچه دل درد میشه
و اینکه چیزایی ک ما میخوریم بخدا ک همش مواد نگه دارنده داره یا هورمونیه
امید وارم تجربیاتم بدرد بخوره

۱۰ پاسخ

شیر خشک واقعا نعمت بخدا، خسته کننده اس بخ ا، چقدر زیرسینه بمونه، بعدشم 1ساعتم بیشتر سیر نمیمونه، منم بدم میاد سینمو هی بندازم بیرون، منم بیشترشیرخشک میدم تاسیربمونه، دقیقا درسته حرفت👌👌👌👌🙂😍😍😍

وای انگار شرایط منو توصیف کردی 🤦‍♀️
منم حال شمارو داشتم تا اینکه دیدم بچه هی وزن کم میکنه دکتر گفت شیرخشک بده هم من راحت شدم هم بچه

بله دقیقا بچه به یه مادر سالم نیاز داره نه مادری ک با شیرش استرس به نوزاد وارد می‌کنه خوب کردین

سلام گلم منم همین داستانو با بچم دارم تا دستشویی نمیتونم برم و کمکی ندارم اصلا اینایی ک میگن کمکت می‌کنیم همش حرفه
اول آخرش خودتی من تا وقتی غذای خوب بخورم مثل و ‌وعده ماهی و سینه مرغ ‌شیر کاومیش اینا شیرم خوبه اما کافیه ی روز مثل امروز مریض باشم و شیر نداشته باشم یعنی زورکی گذاشتمش پیشه مامانم تا رفتم دکترو برگشتم از وقتی ب دنیا اومده من نخوابیدم شوهرمم خلاصه منم شوهرم ادمی نیست ک راضی بشه شیر خشک بدم بهش
خانوادش هم خیلی دخالت میکنن و پیله میکنن خلاصه منم تا وقتی مادرش خونمون بود ی ساعت پیش بچه گریه می‌کرد و منم میدونستم قنداق می‌خواد الکی هی گفتم سینم شیر داره اما فک کنم تلخه چون دارو انتی بیوتیک داره نمیخورتش
مادرشوهرمم هر چی میگفتم هی میگفتت اره اره گفتم کاش براش گرفته بودم همیچین مواقعی بهش میدادم یا مثل امروز سینم شیر نداشت و حالم بد بود
بعد ب شوهرم گفتم نمیری بخری براش شاید آروم شده بعد مامانش بهش گفت اره اره بدو بخر براش ک رفت خرید امشب برای اولین بار بهش دادم خورد

موافقم باهات ولی منم گیر کردم مجبورم بدم هیچ کسم درک نمیکنه مارو بی خوابی خستگی منکه دیگه دلم میخواد بالا بیارم از بی خوابی

هرکس برداشتش یه جوریه
ولی برا من همین بی خوابی کشیدنه خیلی باعث رشدم شد چون مدام تمرین صبر کردم و خیلی صبور تر از قبل و به خاطر همین مبارزه با نفس اخلاقمم بهتر شده😂
در کل سعی کردم از این موقعیت، فرصت بسازم که الکی هدر نره
تا الان ک موفق بودم خدا بعدش رو هم بخیر کنه😂😂😂

شیر مادر هم مزایای خودش رو داره نمیشه همه چی رو بایه دید و از یه زاویه دید حالا تصمیم خود مادره که کدوم رو بخواد اجرا کنه

دقیقا حق با شماست گلم
بچه بیشتر به یه مادر سالم احتیاج داره
منم بچم کم وزن بود شیر خشکیش کردم خداروشکر الان وزنش خوبه
اگه شیر.خودمو میدادم ضعیف میموند همش باید غصه اش رو می‌خوردم
منم روزی دوبار شیر خودمو میدم بقیه شیر خشک

منم شیر خشک میدم همش بهم حرف میزنن درگیر شدم

اینم درسته

سوال های مرتبط