سلام به همگی 💓
خوبین ؟ چه خبرا..
میخواستم یه قضیه ای رو‌ براتون تعریف کنم ، حال خودمو خیلی خوب میکنه ، گفتم اینجا هم بگم..

چند روز پیش رفته بودم بیرون برا پسرم چندتا چیز بخرم..
اسنپ گرفتم رفتم ، بعد رسیدیم به مقصد پیاده شدیم رفتیم برا خودمون با پسرم خرید ؛ که یهو راننده اسنپه زنگ زد گفت خانم یه سری کلید تو ماشین افتاده ، مال شماست؟ منم دیدم ای دل غافل کلیدام نیست
گفتم اره مال منه
گفت پس صبر کنید من برگردم براتون بیارم.. کُلی هم از مقصدی ک من پیاده شده بودم دور شده بود ؛ اما برگشت کلیدارو بهم داد هرچی هم اصرار کردم پولشو نگرفت

بعدش رفتم برا خودم و پسرم خاک شیر گرفتم گفتم هوا گرمه براش خوبه..
تا اومد بخوره یدونه با دستش محکم زد ریختش..
بعد صاحب مغازه اومد گفت اشکال نداره یدونه دیگه براش بریز ، مهمون من.. گفتم نه و نمیخواد و فلان.. اخرسر خودش اومد یدونه دیگه ریخت داد ؛ باز هرچی اصرار کردم اونم پولشو نگرفت

بعدشم ک رفتیم خرید و اینا یکی دوبار که کالسکه رو میخواستم از جوب و اینا رد کنم مردم سریع میومدن ردش میکردن..

کلا خیلی اوقات پیش میاد با بچه که میرم بیرون مردم خیلی لطف دارن..
چندبارم پیش اومده موقع گذاشتن برداشتن کالسکه تو ماشین ، خود راننده اسنپ اومده کمک ، برامون گذاشته و برداشته

خواستم بگم یه همچین مردم خوب و مهربونی داریم ❤️

شما چی براتون پیش اومده با بچه برید بیرون و مردم اینطور رفتارای خوب داشته باشن؟

تصویر
۸ پاسخ

خوبی همیشه برمیگرده به صاحبش عزیزم

من هفته پیش با بچه رفتم دکتر متخصص که همیشه وقت واسه همونروز میداد نگو مدلش عوض شده وقت واسه مهر ماه نوبت میده به منشی گفتم ویزیتو میدم فقط د‌کتر داروهامو بنویسه قبول کرد حالا مریضم زیاد نبود یه خانومی با شرایط منو فرستاد داخل ویزیت شد منم گفتم حتما میخواد منم بفرسته دیگه که نمیره داروهامو بنویسه بچه هم دیگه خسته شده بود گریه میکرد منشی گفت خانم بچتو بیرون ساکت کن بزور رفت بغل باباش بردش بیرون خودم بغضم گرفت صداش میومد فقط بغل خودم میخوابه گفتم الان نوبتم میشه نوبتم که شد خود منشی رفت کد داروهامو گرفت از ساعت ۸و نیم صبح رفته بودم گفتم اگه کد بود زودتر میرفتی دیدی بچه اذیت میشه گفت بخاطر بچه نفرستادمت تو با بچه نباید میومدی تا خونه فقط گریه کردم کلا روزم خراب شد ادمای نفهمم کم نیستن

والا من چند وقت پیش رفتم کوثر همدانیان میوه فروشیش، خیلی شلوغ بود آرتین هم بغلم بود یکی نگفت بیا شما زودتر برو بچه بغلته🤦‍♀️ با اسنپ هم یه بار رفتم آره اونم مرد باشخصیتی بود کالسکه را برام گذاشت

خوبی های خودته که بهت برمیگرد‌ه گلی 👌مثال باهردست بدی با همون پس میگیری

برای منم پیش اومده که کمک کردن کالسکه رد کردم از بن بست ها
مردم ایران خیلی خوب هستن خیلیییییی

چه قشنگ 👌،ولی فکر کنم نگاه و انرژی خودت مثبته که مردمم جذب میشن 😉

خودت خوبی ک خوبی رو جذب میکنی💚

عزیزم مردم که خوب توشون هست ولی بیشتر به طرز فکر خودت و خوب بودن خودت برمیگرده مطمئنا خودتم خیلی جاها کمک کردی❤️❤️

سوال های مرتبط

مامان شاه پسمل مامان شاه پسمل ۱۵ ماهگی
امروز صبح بود یهو دیدم صدای جیغ پسر جاریم تو راه پله داره میاد اخه سابقه داره جاریم بیشتر موقع ها تربیت میکنه به اصطلاح و پشت در میزاره و دوست هم نداره معمولا طبیعی هم هست که کسی دخالت کنه ....
خلاصه همینطور جیغ میزد منم میخواستم برم در باز کنم اولش فک کردم بچه افتاده از مله زمین اخه یبار قبلا بلندش کردم مادرش عادی برخورد کرد و این سری حس کردم خودش اینجوری در و باز نمیکنه ...
منم پسرم خوابیده بود آروم پاشده بودم مثلا مسواک بزنم دست صورت بشورم که برم پیش پسرم شنیدم اینجوری داد میزنه بعد بچه اش اومد در خونه مارو زد یهو دیدم تا بیام باز کنم اون یکی جاریم صداش کرد و سریع رفت پایین اونجا وایساد بعد چند دقیقه مادرش بیرون بود اومد انگار رفته بوده خرید
بعد چند دقیقه پیش برادر شوهرم به زنش گفت پسرش و بفرسته دم خونه ما سوئیچ بگیره ماشینشون و از قبل ماشین ما پارک کرده بیاره بیرون نمیدونم چی گفت نزاشت بچش بیاد بعد برادر شوهرم رفت پایین زنگ این زد گقت میشه سویچ و بدید گفتم بیارم پایین گفت نه پسرش و میفرسته بیاد منم منتظر شدم نفرستاد آخر خودم رفتم پایین دادم دیرم پسرش،رفته پایین اومد بگیره وسط پله که گفتم چرا نیومدی بگیری بیشتر بچه اش میاد میگیره اخه بعد دیدم بچه انگار ترسیده باشه هیچی نمیگه سکوت کرده سر تکون میده !!! دادم اومدم یعی چی یعنی ناراحته جاریم از اینکه نرفتم بچش و بیارم !؟ اخه ازین آدمایی ام هست که شر اش آدم و میگیره دخالت کنم میاد پس فردا میره به مادر شوهرم میگه دخالت کرد تو تربیت بچم آدم میترسه کاری کنه اون جاریم بود چیزی نمیگه ها ولی این خیلی شر آویزه به نظرتون چجوره
مامان دلین مامان دلین ۱۵ ماهگی
چقد این مردا خرنو نفهمو احمق
بارها بش گفتم جلو دلین به من‌ نگو با بچه اینطوررفتار نکن دعواش نکن کاریش نگیر داد نزن بچه حالیش میشه کم کم عادت میشه و عادت بچه ک از من حساب نبره غیراز اون تورو هم ادم حساب نمیکنه توروت وایمیسه اینقد ک رو میدی الان ک هیچ بزرگتر بشه خیلی چیزارو میفهمه ولی عادت تو از بین نمیره هزار بار گفتم من اگه دعواش میکنم تو نگو‌ نکن فلان به دلین بکو‌کاره بذی کردی ک بفهمه ما درست میگیم ما پشت همیم
بعد اومد بوسم کنه ک مثلا خودشو خوبه جلوه بده جلو دلین ک نگا من رفتم مامانتو بوس کرذم ولی مامانت با تو بدرفتاری کرد منم پسش زدم پاشد رف تو‌پذیرایی بخوابه چند روزه بش میگم بابا بچه رو پیش خودت بخوابون بذار به تو عادت کنه منم دست دلینو‌گرفتم گفتم پیش بابات بخواب خودشو راحت میکنه درو اتاقم بستم ک نیاد پیش من اومده سیوشرتشو تنش کرده بردش بیرون تو‌ماشین خوابوندش خودش هرچی گفتم بچه رو بیار سرما میخوره برا من خط و نشون میکشه
رفتار خودشو با خودش کردم ناراحت شد ولی من حق ندارم ناراحت بشم من ادم نیستم جلو بچه منو‌خوردو کوچیک میکنه
هرچی زنگش میزدم جواب نمیدادک . بچه رو بیاره سرماش نده خودش صب میگه بچم تو ماشین هی گفته بریم بریم بریم حالا معلوم نیس گریه هم کرده یا نه میگه منو میخواسته یه یکساعتی نیاوردش ک اومد بالا بش پیام دادم اگه نیاریش سرما بخوره باید بشینی خونه پرستاریشو بکنی من حوصله ندارم دیگه مغزم نمیکشه
حالا دیشب یهو بیدار شد با گریه اومد سمت من بغلم خوابید اون موقع هم خوابید همش تو خواب ناله و گریه میکنه بچم 😭 اگه میزدم بچه رو ردش خپب میشد ولی اسیب روحی ک به بچه وارد کرده رو چه جوری خوب بشه