دیشب از بدن درد نخوابیدم از صبح که واکسن ائل آی و زدیم لحظه ای زمین نشستم

خواهرشوهرم دخترشو گذاشت خونه ما با جاریم رفتن دکتر و‌خرید
شام پختم دعوتشون کردم
سالاد و کلی تنگ و فنگ
بدبختی یمدته ائل آی از دارو وحشت کرده
استا دادم بزور نمیدونم چیشد انقد سرفه کرد میوه ای که خورده بود با استا بالا اورد
با بدبختی شیاف زدم
مهمونا تا ساعت یک بودن
جمع و جور کردم باز ساعت دو پروفن دادم چقد تف کرد بیرون

الانم چهارصبحه شوهرم خوابه من از شدت درد کمر پا بدن دارم میمیرم
و هر ده دیقه تب ائل آی و چک میکنم

حس میکنم خیلی دارم به خودم فشار میارم
بیشتر از توانم میدوام تلاش میکنم
بار مسیولیت بچه رو به دوش میکشم
وسط گریه های ائل آی مه دارو نمیخورد شوهرم هی میگه بردیم فلان دکتر ازیترو داد بچه ترسید
انقد تکرار کرد این حرفو واقعا بهم فشار اورد
همیشه دنبال مقصر
اخرش زدم زیر گریه
خیلی روز سختی بود

دلم واقعا برای بچم‌کباب شد
لعنت به هرچی واکسنه
۲۲مرداد‌۴۰۴۸

تصویر
۷ پاسخ

خوب مگه مجبور بودی با این شرایط مهمون دعوت کنی اونا که بی فکر تا یک شب نشستن برو اون شوهرتو بیدار کن بگو من خسته ام یکمم تو بالای سر بچه باش من استراحت کنم امروز که تعطیله سر کار نمیره

من واکسن ۱۸ماهگیشو نمیزنم

همه مردا همینجورن دنبال مقصرن تو بهش اهمیت نده گلم
و اینکه واکسن که بزنن یکی دو روز اذیتن بعدش خوب خوب میشن نگران نباش قشنگم
ققط یه چیزی ذهنمو درگیر کرده میخوام بدونم جرا تو این شرایط بلند شدی شام پختی
میدونم دخترشو اوورده بوده اونجا ساعت ۱۰ اومده باید شامش میدادی
اول اینکه اون نباید بچشو میوورد اونجا وقتی شرایطو میدونس
بعدم وقتی اومدن یه کوکو سبزی چیزی میذاشتی دور هم میخوردید نیازی به شام پختن نبود گلم

حق داری
واقعامامادراگاهی زیااادی ازخودمون کارمیکشیم..من اگه یکی روپیداکنم بتونه فقط واردسیستم کنه که محمدواکسن زده هیچ وقت واکسنش نمیزدم
مخصوصااین۱۸ماهگی لعنتی رو

هیجده ماهگی خیلی سخت دقیقا پسر من بالا میآورد شبونه بردیمش بیمارستان آمپول تهوع زد بهش فقط شیاف بزن براش

زود. خوب میشه عزیزم

واقعا بچه داری خیلی سخته واقعا الان تازه دخترم تب کرده بی علت داشت می‌سوخت شیاف زدم الان دارم پاشویه میکنم میترسم از تب لعنتی

سوال های مرتبط

مامان حنا مامان حنا ۱ سالگی
ایهاالناس بیاید تجربه واکسن ۱۸ ماهگی قبل
از رفتن قشنگ بهش صبحونه دادم یه املت مشتی🍳کامل با نون لواش خورد
چایی خورد و رفتیم از شانسمون برق رفت ولی خب واکسن و زدیم و اوندیم بیرون فقط دلش میخواست فرار کنه از اونجا که خوشبختانه اومد بیرون چندتا بچه بودن سرگرم شد اومدیم تو ماشین گفت آی آی پاشو میگرفت
قشنننننگگگ یک ساعت بردمش خانه بازی کلی دویید وکیف کرد🏃‍♀️
اوندیم خونه نهار نخورد که نخورد منم اجبار نکردم شیر خورد و استا و خوابید
بدبختی از اینجا شروع شد بیدار که شد دیدم داره تب میکنه وایلا🥵
پاشو میگرفت آی آی بالاخره بازی و سرگرمی پا درد یادش رفت ولی امان از تب
تا ۳۹ رفت استا هم انگار آب شیاف استا هم کاری نکرد پاشوبه که حکم سرگرمی داشت اصلا تاثیر نداشت آقای شوهر رفت داروخونه چون حنا از تب بالا اووق میزد🤢به جای شربت پروفن شیاف پروفن گرفته بود اونو گداشتم بچم سر ده دقیقه تبش کاااامل اومد پایین و طلب غذا کرد
بعدشم که با پاراکید کنترل شد
در مجموع واکسن بسیااااااار مزخرفیه🩹
و من الله توفیق❤
مامان علی 💙 مامان علی 💙 ۱ سالگی