۷ پاسخ

پسر منم تو خونه نمیخوره اما اگه ببرمش تو کوچه و بیرون شلیل یا موز یا هلو مبخوره
تو خونه فقط خیار گاهیم کم هندوونه
تا پارسال ابمیوه میگرفتم با سرنگ مثل دارو میدادم نمیخورد امسال بهتر شده

پسر منم همینه. میوه. گوشت. انواع سبزیجات. کدو. گوجه. خرما. هویج. اجیل.. اینا رو نمیخوره. ترس از امتحان کردن طعم جدید.ترس از امتحان کردن وسیله بازی پارک. ترس از بعضی اسباب بازی های کوکی.
دیروز سر یه ربات اسباب بازی یه جوری از ته دل جیغ میزد و گریه میکرد به سرفه و استفراغ افتاد ازش میترسید. مال خودشم بود از بچگی داردش.
انقد عصبی شدم و داد زدم گذاشتمش رو صندلی گفتم یه ساعت تکون نمیخوری فقط بشین تو که عرضه بازی نداری

ای خدااا😅😅

باز خوبه حداقل پیاز میخوره دختر من بفهمه تو غذا پیاز ریختم لب نمیزنه میوه هم اصلا نمیخوره

یکی از قل های منم اصصصلا از دوسالگی میوه نمیخوره قبل اون عاشق میوه بود الان اصلا لب نمیزنه.کفریم

بخدای اوه مندالان منیش پیوازبه کال زوردخوم وقت غذا هرپم دکره پیوازبدم بوان زورسیرن

سلام منیره گیان بوی ل ابمیوه گیر بده

سوال های مرتبط

مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
بعد از یک سال و نیم کاردرمانی و گفتار درمانی و انواع و اقسام دکتر و دارو. به این نتیجه رسیدم که واقعا دخترم اتیسم داره به هر دری زدم به هر ریسمانی چنگ انداختم که دخترم بهتر بشه نمیخواستم اصلا قبول کنم دخترم اتیسمه اما انگار واقعا همینطوره چون همه علایمشو داره بچه هایی بودن که وضعشون از دختر من خیلی بدتر بود اما با کاردرمانی و گفتار درمانی بهتر شدن اما دختر من لاک‌پشتی داره پیشرفت میکنه الان اونا کاملا خوب شدن اما دختر خیلی باهاشون فرق داره یه مدته کلاسلس خلاقیت و مادر و کودکم میبرم. اما فرق خاصی نکرده میبینم نه دخترم خیلی با بقیه فرق داره. ارتباطش ضعیفه. دوس داره تنها بازی کنه اصلا نمیتونه با کسی دوست بشه یا بازی کنه. کلام رو داره اماحرف زدنش با بقیه فرق داره نمیتونه چیزی رو تعریف کنه. احساسات رو درک نمیکنه و خیلی از مشکلات ریز و درشت دیگه. امروز تو کلاس بازی یخ کنی انجام میدادن کن به زور یکم دخترم رو بردم که بازی کنه اما باز فرار رد رفت سراغ کار خودش. اصلاً بازی کردن بلد نیس انقد دخترم رو بردم و آوردم کلاسای مختلف تو جمع. اما امروز دیدم چقدر خسته شدم. فهمیدم بیخود دارم درجا میزنم انگار دخترم قرار نیس دیگه یه بچه عادی باشه باید اینو قبول کنم اما چ کنم نمیتونم جیگرم کبابه. اگه خدایی نکرده زبونم لال دخترم رو از دست میدادم هم همینقدر ناراحت میشدم. با تمام وجودم خستم از زندگی. هیچوقت حتی یه درصد هم فک نمیکردم یه روزی برسه خدا منو با بچم امتحان کنه. منی که انقد ضعیفم تو این مورد گاهی میگم کاش هیچ وقت بچه دار نمی‌شدم که الان بخوام این همه غم بخورم