۳ پاسخ

دقیقا مث منی بچه هامون تقریبا یه سن و سال دارن🤕منم به کار خونه نمیرسم یه نفر کمکی گرفتم چن وقت یکبار میاد کل ساختمون تمیز میکنه واسم دختر بزرگم اکثرا کلاس میبرم ژیمناستیک و رقص و نقاشی کوچیکه هم میشینه نگا میکنه منم فقط بتونم غذا درست کنم براشون و بهشون برسم و ببرم پارک و تفریح شب هم حسابی خسته میشن این بود ماجرای ما تازه شوهرم میگه یدونه دیگ بیار🤕میخوام دهنش جر بدم ولی از من ب تو نصیحت زیاد رو تمیزی خونه دقت نکن خودت خسته میشی فقط چون بچه دوست دارن بازی کنن بعدش یع روانشناسی میگفت خونه همیشه تمیز بچه های وسواسی بار میاره

مامان جان حق طبیعیه خودته خسته بشی ولی یکم حساسیت هاتو کمتر کن خیلی تاکید روی برق زدن خونه نداشته باش اطرافیان هم باید بدونن خونه ای که دوتا بچه داره قطعا همیشه مرتب نیست پس به خودت سخت نگیر هیچکدومشون رو هم دعوا نکن سر اون یکی
بزار باهم بسازن
اصلا خودشون راهی برای تحمل همدیگه پیدا کنن خیلی وقتا نظاره گر باش تا اون جایی که آسیب به همدیگه نرسونن بقیه شو خیلی سخت نگیر

و در کل باید بهت بگم که میگذره گلم یه روزی دل تنگ همین روزا میشیم هممون پس بیخیال دنیا از وجودشون لذت ببر باهاشون کیف کن

سوال های مرتبط

مامان دخترای نازم مامان دخترای نازم ۴ سالگی
مامانا واقعا درمونده شوم نمیدونم چکار کنم و کجا برم. الان اومدیم ناهار کوفت کنیم سوپ گذاشتم شوهرم گفت کن نمی‌خورم آبدوغ خیار درست کردم واسه او دخترا هم دیگه سوپ نخورد از غذای شوهرم ریخم براشون که دختر گوچیکم شروع کرد اذیت کاری دستاشو می‌کرد تو کاسه می‌ریخت بیرون بماند شوهر پاشد رفت بیرون از خونه که شد روز قیامت اینقد دختر کوچیکم گریه کرد تمام وسایل داخل بوفه رو ریخت زمین شیشه هاشو میخواست بیاره بندازه زمین که منم از کوره در رفتمو گرفتم ی کتک حسابی بهش زدم.. با همون جیقو گریه شروع کرد در کابینت‌ها رو ب هم زد در حموم و تمام پشیها رو انداخت تو خونه گوشی منو هزار بار زد درو دیوار و..... که زنگ زدم شوهرم اومد دوتا و تو این گرما با متور برد بیرون.. الان نشستیم ب حال خودم گریه میکنم.. آخه این بچه چرا اینقد لجبازه.. خدا شاهده الان همش دعا میکنم ی زنبور نیشش بزنه شاید آروم بشه شاید اینقد بهانه نگیره. واسه بیرون... اصلا از زندگی بیزارم کرده ی بچه لجون ی دنده لجباز..... الان 2سالو نیمشه تا کی اینجوره.. هر چی بیاد جلو دستش پرت میکنه هرچی هم با زبون خوش باهاش حرف میزنم بی فایده.. مجبور میشم بزنمش؟ کسی بچش اینجور بوده تا چند سالگی خوب میشه
مامان نفس و پسرم💚 مامان نفس و پسرم💚 روزهای ابتدایی تولد
سلام خانوما من با مادرشوهرم اینا توی یه ساختمونم بعد دخترم هرروز میگه برم چون از نوزادیش مادرشوهرم هرروز میبردش عادت کرده اینم بعد دوتا نکته هست هم اینکه دخترمن بخاطر مشکل رفلاکس دکتر گفته باید ۵ یا ۶ وعده بخوره چون تو هروعده حجم خیلی کمی میتونه بخوره یه رژیمی هم داره که نباید خیلی چیزا رو بخوره و چون وزنش کمه باید چیزاش اجرا بشه
خلاصه وقتی میره اونجا اینقدر دیر میاد که یکی از وعده های غذاش حذف میشه
بعد الانم مدتیه ریه دخترم حساس شده بخصوص شبا خیلی سرفه میکنه و مادرشوهرم نزدیک اذان مغرب اسپند دود میکنه اینقدر زیاد که بعد از دوساعت در خونه رو باز کنی باز بو میاد و ایم برای ریه ی دخترم بده سرفه هاش ببشتر میشه
الان من نمیدونم کی بزارم بره خونه ی اونا اگر قبل ناهار بره که دیگه ناهار نمیاد اونجا میخوره من باید تنها ناهار بخورم که خیلی سختمه اگر بعد ناهار بره که تازه عصر میبرنش بالا پشت بوم و سه چهارساعت بعد میاد و وعده های غذاش حذف میشه و به اسپند دود کردن هم میخوره
امشب یکم پیش گذاشتم بره باز بوی اسپند میومد میترسم باز سرفه هاش شدید بشه
چیکار کنم بنظرتون؟