۴ پاسخ

منم همینم نمیدونم اینهمه هم قصه و توضیح میدم چرا هیچ تأثیری نداره بازم همش ناله اس

وای بغل نگو... یه دقیقه میام بشینم دوتایی میخوان بیان بغلم بعد دعواشون میشه داستان داریم.. دراز میکشم دوباره دعوا 😤باید از سقف آویزون شم دیگه

من امشب كنارش خوابيدم بش گفتم بامامان حرف بزن بگو چي ناراحتت كرده همچي رو گف 🥲

اخ اخ منم امشب تو ین وضعم دخترم که پنج سال و نیمه خیلی حساس شده به همه چی

مادر بودن خیلی قشنگه اما مسئولیت خیلی سنگینی داره

سوال های مرتبط

مامان سیدعلی وآیین مامان سیدعلی وآیین ۵ سالگی
دخترا بیاین یکم دردودل دوستای خوشگلم یکم حرف بزنیم نمیدومم چراابنجوری شدم.توی پیام های قبلم هیتش ک قصدبارداری نداشتم و خدا خوایت و شد و چیاکشیدم توبارداری ازنظرروحی .جسمی هم بماند.پسرم خیلی گریه میکنه گاهی.دوترداروداد خوب بود.امان انقد.اینفاکول تهیه کردم خیلی بهترشد.اما گاه و بیگاه نصف شبا باز گریه میکنه ک اینم بماند چون انقدی نیس و میشه تحمل کرد.مشکل خودمم.بچه تاسه صب هی خواب و بیدار یایدفعه شروع ب گریه میکنه.یا گاهی تاافتاب بزنه بیداره یاحتی شب تافرداصبش ی ریز بیدار.کل این یه ماه و خورده ک دنیااومده یاخونه مامانم اومدم یاخونه مادرشوهرم.چندروز اومدم خونمون.دستام گرفته گردنم.تنهایی ازپسش برنمیام همسرم بنده خدا هم خیلی کمکه.اما کم اوردم همش میتوپم ب نوزاد همش میگم دهنتوببند اه توچرااینجوری هستی و خیلی چیزای دیگه میگم خدایا بسه این چی بود ..دلم همش میره برای گذشتم.حس میکنم دارم نابود میشم.همسرمم میگه بخواب کلی کمکه.بچع نگه میداره صبم میره سرکار.دلم براش میسوزه‌همش گریه میکنم اون بنده خدا هرچی داد میزنم هیچی نمیگه