۱۰ پاسخ

ن ت کار من رو نکن لطفا منم دو دفعه همین واکنش رو نشون دادم بدتر می‌کرد آمدم یدفعه ک زد ابجیشو
دستشو گرفتم آروم ک از آبجی معذرت خواهی کن بعدم گفتم سریع برو ن اتاقت ب کارت فک کن بعد نیم ساعت صداش زدم ک ما نباید همو بزنیم ممکنه آسیب ببینیم اونا کوچولو ب مراقبت نیاز دارن دگ تکرار نکرد

درکت مس کنم چوک خودمم دو تا دارم واقعا عصبی میشم

سلام دوست عزیز🌹

اسما دلبری هستم
روانشناس و مربی نمایش خلاق و فن بیان کودکان🙌😊

اینجا هر سوالی که در مورد بچت داری میتونی بپرسی و من با کمال میل راهنماییت می‌کنم🌿💖
مسائلی مثل:
خشم، اضطراب، دروغ، خیالپردازی، ترس و......😉😍
همه رو رایگان در اختیارت قرار می‌دم.🙌

آیدی کانالِ همه چیز در مورد فرزندت
https://eitaa.com/asmadelbari

سلام دوست عزیزم این آیدی که پایین میزارم برای ایتاهستش به نظرم بتونه کمکتون کنه کاملارایگان میتونین ازشون سوالاتونوبپرسین وجواب گرفتین منم دعاکنین.

وای دقیقا پسر منم خیلی ابجیش اذیت می‌کنه یا زیر پایی میزنه یا هل میده

مدیونی بخوای عذاب وجدان داشته باشی
اخه اکه بزنن بچه رو ناقص کنن چیکار کنیم
اصلا بهش فک نکن من که عذاب وجدان ندارم خیلی م خوب کردم‌ الان فقط قربون صدقه ش میره میگه دیگه کاریش ندارم

نفس ی ساعت پیش انگشت نویان گذاشت لای در میز تلدیزیون بچه کبود شد از گریه منم چند تا سیلی آبدار کشیدم به باسنش گفتم هر بار بزنی اینکار میکنم گفته بخدا دیکه نمیزنم 😂

نرگس من نمیزنه فقط خیلی دوسش می‌کنه وبغلش می‌کنه اول خیلی جوش میکردم وقتی دیدم نگین هم دوست داره باهاش می‌خنده ولشون کردم 😐

علیسانم چند دفعه آیلا رو زده واقعا کلافه شدم

خودتو بیشتر کنترل کن ،این باعث حسادت میشه بینشون ،به پسرت بیشتر عشق بده براش توضیح بده که خواهرش کوچیکه
نباید چیزیو پرت کنه ،زدن کارخوبی نیست
بایه روانشناسم صحبت کنی شاید بتونه قشنگ راهنماییت کنه

سوال های مرتبط

مامان گل پسر و تودلی مامان گل پسر و تودلی ۵ سالگی
خانما تورو خدا کمکم کنید پسر من شبا تو اتاق خودش می‌خوابه خیلی وقته ، هیچ وقتم مشکلی نداشته ، شبا ساعت ده و نیم میبرمس تو اتاقش براش قصه و لالایی میگم بوسش میکنم و با هم حرف می‌زنیم ، دیگه ساعت یازده خواب بود ،بعذس دیگه من میومدم تو اتاقم ، خودش هم میدونین که وقتی خاوبس می‌بره من میام تو اتاقم و هیچ مشکلی نداشت ، الان سه چهار شبه نمی‌دونم چش شده همین کارارو براش میکنم اما میگه خوابم نمی‌بره ،بلند میشه گریه می‌کنه میگه خوابم نمی‌بره بیام تو اتاق شما ، دو شب بردمش تو سالن با هم جا انداختیم خوابیدیم ولی دیدم اینجوری نمیشه ، باباشم باهاش صحبت کرد که باید مثل همیشه هر کسی تو تخت خودش بخوابه ، اونم قبول کرد اما دوباره شب که شد ماجرا شروع شد ، الان دو ساعت آوردمش تو تختش ،هر از چند دقیقه یه بار بلند میشه میشینه میگه من اگر بخوابم تو نری ها ، تو بمون ، مشکلم اینه اگر هم بگم باشه دو باره ساعت سه صبح بیدار میشه با گریه میگه کجایی ، منم از بس نشستم پایین تختش خسته شدم خودمم خوابم میاد عصبانی شدم خیلی دعواش کردم گفتم می‌خوام برم تو اتاق خودم اونم خیلی گریه کرد ولی مجبور شد قبول کرد ،حالا هم فکر کنم خوابیده ، ولی خیلی نگرانشم ، نمی‌دونم چش شده ؟اصلا اینطوری نبود